آرایش غلیظ همایون شجریان
با من صنما دل یکدله کن | گر سر ننهم، آنگه گله کن | |||
مجنون شدهام؛ از بهر خدا، | زآن زلف خوشت، یک سلسله کن | |||
سیپاره به کف در چلّه شدی | سیپاره منم! ترک چله کن | |||
مجهول مرو، با غول مرو | زنهار! سفر با قافله کن | |||
ای مطرب دل زآن نغمهٔ خوش | این مغز مرا پُرمشغله کن | |||
ای زهره و مه زان شعلهٔ رو | دو چشم مرا دو مَشعله کن | |||
ای موسی جان، چوبان شدهای | بر طور برو، ترک گَله کن! | |||
نعلین ز دو پا بیرون کن و رو | در دشت طُویٰ پا آبله کن | |||
تکیهگه تو حق شد نه عصا | انداز عصا! وآن را یله کن | |||
فرعون هَویٰ چون شد حَیَوان | در گردن او، رو زنگله کن |
پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمیشود آیدا گلنسایی: بسیاری از آثار…
رمان «دشمن عزیز» نوشتۀ جین وبستر: دعوت به مذهبی مبارزتر! آیدا گلنسایی: رمان دشمن عزیز…
نگاهی به رمانِ «هیچ دوستی به جز کوهستان» نوشتۀ بهروز بوچانی آیدا گلنسایی: «هیچ دوستی…
بریدههایی از خطابۀ نوبل ماریو بارگاس یوسا «به روشنی به یاد میآورم که تبدیل شدن…