از دنیای نقاشی

در زادروز ایران درّودی لحظاتی با او

در زادروز ایران درّودی لحظاتی با او

من با صداقت‌هایم در زندگی حضور پیدا کردم، شادی‌ها را در اوج زیستم. عمق دردها را شکافتم و از تقدیر نگریختم.

با گذشته‌ام زندگی نمی‌کنم ولی در هر لحظه، آنچه را که بوده‌ام هستم و خواهم بود، به تجربه می‌گذارم. از به هم ریختن نظم زمان، با زدن نقب‌هایی به آینده و گذشته، هیجانات و دلهره‌های خود را بازمی‌یابم و باور دارم که همیشه با آرزوهایم در تضاد هستم.

در اندیشه‌ام انسانی خاکی و افتاده و در آرزوهایم بلندپرواز و غیرقابل دسترس هستم. در نقاشی‌هایم این تضاد و دوگانگی را به تصویر می‌کشم و به دنبال وحدت این دوگانگی، نور را به کار می‌گیرم تا نقاشی و هستی خود را از نور انباشته سازم.

بدین‌گونه است که نور هدف قرار می‌گیرد. اما هنگامی که نور منفجر می‌شود و صدای انفجارش به گوش می‌رسد دیگر ذرات «حرکت» است و عامل «زمان» در حد فاصل باز شدن یخ و تبدیل آن به قطره در گذرگاه «حرکت» حضور پیدا می‌کند.

خرابه‌ها، اشک‌های یخ زده یا روان، گل‌های در پرواز یا ساکن، کویرهای گل باران، شهرهای یخ زده، نشان ویژه‌ای نیستند، بلکه اشاره‌هایی معماگونه هستند که می‌باید ذهن و اندیشۀ بیننده را به تحرک وادارند و او را با خود به فراسوی واقعیت‌های عینی بکشانند.

در آثار بدون حضور انسانم، در جستجوی او هستم، نه با نمایاندن عینیت او، بلکه با نمایش شعور انسان و عشقی که در وجودش، برای سرشار کردن جهان انباشته دارد.

بدان هنگام که سردی یخبندان‌ها ذهنیت مرا فرامی‌گیرد، و گل‌ها، سراسیمه و یا بی‌شتاب در فضای سه پایۀ نقاشیم به پرواز درمی‌آیند، من در بی‌نهایت دوردست به قطره آبی در حال جاری شدن برمی‌خورم.

نقاشی عصیان من است و شکیبایی من.

در ارائۀ تصاویر رنگین ذهنم، در پی کمال نیستم چرا که باور دارم انسان‌ها بدون ضعف، کسل کننده و یکنواخت هستند و یک نقاشی کامل و متعالی، کسل‌کننده‌تر شاید در بروز ضعف‌هاست که به واقعیت انسان می‌رسم.

منبع

در فاصلۀ دو نقطه

خاطرات ایران درودی

نشر نی

چاپ بیست و دوم

صص 254-255

در زادروز ایران درّودی لحظاتی با او

 

 

 

 

 

 

مطالب بیشتر

  1. تحلیل نقاشی‌های ایران درودی
  2. گفت‌وگو با نقاش لحظه‌های اثیری
  3. خاطرۀ ایران درودی از سهراب و فروغ
  4. رنگ و تعالی در نقاشی‌های درودی
  5. بخش هایی از کتاب در فاصلۀ دو نقطه
  6. شعر شاملو برای ایران درودی
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

22 ساعت ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago