سوختم چه آتشی نگاه تو دارد…
متن آهنگ
سوختم چه آتشی نگاه تو دارد
آخر دلم دل تو را به دست آرد
بیتو کویر خشک و خالیم
مرا ببین چه حالیم باران تو اگر نبارد
جانا دلم ربوده ای فریبانه به انتظار تو غریبانه
نشسته ام ببینم آن دو چشم مست و دلبرانه
جانا به غم نشاندهای دل ما را
بیا و دریاب من تنها را که خستهام از این زمانه
فریاد مرا تو برده ای دگر از یاد
شکسته ام من هرچه بادا باد
رها چو برگ خسته در باد
جانم تویی چو زلف تو پریشانم
خزان منم که غرق بارانم بیا دگر نمیتوانم
جانا دلم ربوده ای فریبانه به انتظار تو غریبانه
نشسته ام ببینم آن دو چشم مست و دلبرانه
جانا به غم نشانده ای دل ما را
بیا و دریاب من تنها را که خستهام از این زمانه
جانا دلم ربودهای فریبانه به انتظار تو غریبانه
نشستهام ببینم آن دو چشم مست و دلبرانه
جانا به غم نشاندهای دل ما را
بیا و دریاب من تنها را که خستهام از این زمانه
مطالب بیشتر
بریدهای از کتاب «هوش هیجانی» نوشتۀ دنیل گلمن با توجه به نحوهی برخورد متفاوت زنها…
فریدریش روزِن آلمانی و کتابی دربارۀ خیام «فریدریش روزِن»، سیاستمدار و خاورشناس آلمانی و نویسندۀ…
رمان «به سوی آزادی» کازانتزاکیس و چند درس برای زندگی آیدا گلنسایی: تسئوس، پادشاه آتن، به…