آنتوان چخوف کیست؟
منتقدان بسیاری آنتوان چخوف را استاد یگانهی داستان کوتاه میدانند. هنگامی که او دانشجوی پزشکی بود برای کمک به تأمین معاش خانوادهاش به نوشتن داستانهای خندهآور عوامپسند روی آورد و بیش از ششصد داستان فراهم آورد که بسیاری از آنها در نوع خود بهتریناند. ولی تازه از سال 1886 که پی برد کارش در سنپترزبورگ مورد توجه قرار گرفته کم کم خود را نویسنده به شمار آورد. با اینهمه، پزشکی را همسرش و ادبیات را معشوقش مینامید. چخوف در تکامل داستان کوتاه تأثیر فراوان داشت و هم قالب و هم موضوع آن را تحت تأثیر قرار داد. او به جای اینکه دربارهی بحرانهای بزرگ بنویسد، از گناهان کوچک و بدبختیهای همگانی مینویسد: خودفریبی، بیفکری، غرور جریحهدار شده، امیدهای بر باد رفته، شکست پیوندهای انسانی. حتی موقعی که موضوع، بالقوه خردکننده است_ مانند مرگ پسر در داستان غصه_ در برابر عظمت احساسها ایستادگی میکند و فاجعه را در ابعاد انسانی نگه میدارد. شیوهی او بسیار ساده است. داستانهای او کمابیش بدون پیرنگاند و پایان خوش چشمگیری هم ندارد.
خواننده معمولا در پایان داستان چخوف کمی احساس ناراحتی میکند. وقتی شوهر زن زناکار با زانی کنار میآید یا جوان جواب منفی داده احساس پشیمانی میکند، عدالت نیست که پیروز شده است. ولی اتفاق افتاده است. موقعیتی روشن شده یا شخصیتی آشکار گشته است. تنشی فرونشسته، لبهی تیزی ساییده شده، نفس پنهانی از پرده برون افتاده است. پس کار درست است، حقیقت پشت پا نخورده است و ما با کسانی بودهایم، آنها را با همهی پیچیدگی یا تباهیشان شناختهایم، پس خود را بهتر شناختهایم. ویرجینیا وولف میگوید: « هنگامی که این داستانهای کوچک را که دربارهی هیچچیز نیستند میخوانیم، افق باز میشود و روح احساس آزادی عجیبی پیدا میکند.»
با اینکه چخوف هرگز در نوشتن رمان توفیق نیافت، از بزرگترین نمایشنامهنویسان عصر حاضر شد. پر اجراترین نمایشنامههای او عبارتند از مرغ دریایی (1896)، دایی وانیا (1897)، باغ آلبالو (1904)، و سه خواهر (1900) که آن را زیباترین نمایشنامه از زمان شکسپیر تا کنون خواندهاند. نمایشنامههای او نیز مانند داستانهایش بر لحظات روزمره تأکید میکنند که شخصیتهای او را ترسیم میکنند.
منبع
یک درخت، یک صخره، یک ابر
برجستهترین داستانهای کوتاه دو قرن اخیر
ترجمهی حسن افشار
چاپ دهم
نشر مرکز
ص 256-257
آنتوان چخوف کیست؟
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…