با ما همراه باشید

نوبل‌خوانی

آثار رنه فرانسوا آرمان (سولی) پرودوم

آثار رنه فرانسوا آرمان (سولی) پرودوم

آثار رنه فرانسوا آرمان (سولی) پرودوم

آثار رنه فرانسوا آرمان (سولی) پرودوم

«کافه کاتارسیس» به نقل از «کانون فرهنگی چوک»:

«رنه فرانسوا آرمان (سولی) پرودوم» (Sully Prudhomme) به تاریخ ۱۶ مارس ۱۸۳۹ در پاریس دیده به جهان گشود. پدرش که دکان داری ساده و معمولی به شمار می‌آمد در دو سالگی پرودوم از دنیا رفت و او و مادر و تنها خواهرش را تنها گذاشت. نام “سولی” در کودکی به عنوان نامی مستعار بر او نهاده شد که بعدها به تخلص شاعری وی بدل گشت.

تحصیلات ابتدایی پرودوم با هدفی آشکار به سوی رشتهٔ مهندسی پیش می‌رفت، اما دیری نپایید که مشکلات بینایی مانع از تحقق آن شد و او را به سوی شغل‌هایی ساده و موقتی چون کار در یک کارگاه فلزکاری سوق داد.تحصیل در رشته ی حقوق و منشیگ‌ری در دفتر وکالت نیز از دیگر مشاغل موقتی وی به حساب می‌آمد.

نخستین گام وی در عرصهٔ ادبیات شرکت در یک گروه شعر دانشجویی بود که استقبال مخاطبان زیادی را نسبت به اشعار او بر انگیخت و شاید همین مرحله، مقدمهٔ انتشار اولین کتاب شعر وی را رقم زد که با نام (اشعار و قطعات) در سال 1865 منتشر شد. این کتاب که جایزهٔ سنت بوو را برای شاعر به ارمغان آورد، مشهورترین شعرهای وی (گلدان شکسته» و «تنهایی‌ها) را نیز در بر گرفته است.

این اشعار و اغلب اشعار ابتدایی سولی، مضامینی عاطفی و عاشقانه را در بر می‌گرفت که آشفتگی‌ها و هیجانات شخصی شاعر را منعکس می‌نمود و فضایی الهام گرفته از رابطه‌های بد فرجام عاشقانه را به ذهن متبادر می‌کرد.

اما دیری نپایید که این نگاه احساسی و سانتیمانتال جای خود را به سبکی برجسته و شخصی داد که از آمیزش آموزه‌های مکتب پارناس با بینش شخصی شاعر نسبت به دانش و فلسفه حاصل گشته بود.

از همان دم که اشعار سولی پرودوم در آنتولوژی شعر معاصر پارناس منتشر شد، وی همنشینی و همراهی شاعران و نویسندگانی چون: چارلز مری، رنه لیکانت و … را برگزید که از فرانسوی‌های معاصر وی در مکتب پارناس به شمار می‌آمدند.

هدف پارناسین ها ایجاد نوعی اعتدال در برابر هیجانات و افراط کاری‌های مکتب رمانتیسم بود که با عینی‌گرایی، دقت در فرم و آشنایی زدایی‌های شعری حاصل می‌شد. همین تحول انگیزهٔ ترجمهٔ کتاب مشهور (در طبیعت اشیاء) اثر شاعر و فیلسوف رومی (لوکرتیوس) را در وی ایجاد کرد. دو مجموعه شعر (دیوان عدالت) و (خوشبختی) محصول همین دوره از شاعری پرودوم هستند که تفسیر وی از عشق و عقل را با دیدی فلسفی به نمایش می‌گذارند.

پرودوم در کتاب (دیوان عدالت) سعی داشت به دور از شالوده‌های اخلاقی و دینی، تکامل احساس و اندیشهٔ انسان را با دیدی واقعی و روشنگرانه منعکس سازد و با گفتگویی که بین (سالک) و (ثدا) برقرار می‌کند، دلایلی بر علیه نا امیدی در جهانی بدون آفریدگار ارائه دهد. در واقع می‌توان این کتاب را تبیین‌گر عشقی دانست که از سوی خرد روشنگر هدایت می‌شود.

کتاب دوم پرودوم، یعنی (خوشبختی) حکایت عشقیست ناسوتی که بین دو دلداده به نامهای فاستوس و استلا اتفاق می افتد. این دو که در سراسر زندگی خود از هم جدا بوده‌اند سر انجام پس از مرگ و در بهشت به وصال هم نائل می‌شوند.

این شعر بلند، شادی و مسرت اولین تجربهٔ عاشقانهٔ زوجی را به تصویر می‌کشد که سرانجام آمال و رنج‌های این جهانی آنها را شکسته و تباه می‌کند. می‌توان فاستوس و استلا را هویت یافته از اسطورهٔ آدم و حوا دانست که با روایتی نوین به روشنگری تاریخ حیات بشری می‌پردازند.

سولی پرودوم در اشعار فلسفی خود با بهره گیری از ظرفیت‌های موجود در شعر بلند، به تبیین مفاهیم علمی و فلسفی پرداخت که این امر خود تلفیقی از هنر و زندگی به حساب می‌آمد.

بار فلسفی این اشعار تا به حدی است که برخی، آن‌ها را نه شعر بلکه قطعاتی فلسفی می‌دانند. اما به هر روی سرودن چنین اشعاری با مضامین ظریف فلسفی موجب شد آکادمی ادبیات فرانسه در سال ۱۸۸۱ از او تقدیر کند.

آنی راسل ماربل می‌نویسد: «همواره در اشعار سولی پرودوم، شاهد جدال دو المان هستیم: جدیت و شفقت حسرت‌بار که چالش شعری وی را به خوبی بازتاب می‌دهند.

پس از انتشار کتاب «خوشبختی» در سال ۱۸۸۸، پرودوم سرودن شعر را رها کرد و به نوشتن قطعات فلسفی و زیبایی‌شناسی روی آورد. کتاب‌های (بیانیه‌ای در هنرهای زیبا) (بازتاب هنر) و (نقدی بر دو جهان) و…

بر آیند همین دوره از زندگی پر بار این شاعر و نویسندهٔ فرانسویست. پرودوم در سال ۱۸۹۵ موفق به کسب نشان افتخار “لژیون دونور” شد و پس از آن در سال 1901 نخستین جایزهٔ ادبی نوبل را به خود اختصاص داد. وی مبلغ دریافتی خود را صرف راه اندازی یک جایزه ادبی از سوی مجمع ادبیات‌دانان فرانسه نمود، و در سال 1902 جایزه شعر دیگری را نیز برای شاعران فرانسوی به وجود آورد.

سرانجام سولی پرودوم در حالی که سال‌های سال از ضعف و ناتوانی شدید جسمانی رنج می‌برد، به تاریخ 6 سپتامبر 1907 درگذشت. آرامگاه وی در قبرستان مشهور “پرلاشز” پاریس واقع شده است. از سولی پرودوم 12 مجموعه شعر و 5 مجموعهٔ نثر به جا مانده است و برخی از منتقدان، نیما یوشیج را متأثر از اشعار این شاعر فرانسوی می‌دانند. زنده یاد محسن هشترودی به تأسی از نام شاعر گلدان شکسته بود که نیما را شاعر افسانه نامید. اما باید در نظر داشت که افسانه محصول سال 1301 شمسی است و نیما در زمان حیاتش دیگر آن تعبیر را، نامی مسخره خوانده بود. آن نیما با شاعر دههٔ سی، تفاوتی عمیق داشت و می‌گوید که: به این هم قانع و متوقف نمی‌شوم که به زبان فلان مستشرق، به (نیکراسوفِ) شرق و در گوشه‌ای از خودِ شرق به (شاعر افسانه) ملقّب باشم. اگر چه این القاب از طرف مردمان دانشمند و بصیر به من داده شده باشد.

نیما در نامه‌ای به تاریخ 18 بهمن ماه 1310 می‌نویسد: لقب (شاعر افسانه) الان بقدری برای من نامناسب است که شاید خود من در شک بیفتم که آیا من بوده‌ام که دچار آن همه بَلیه و رنج بوده‌ام و مثل دیوانه‌ها به کوه‌ها و صحراها پناه می‌بردم. نه اینکه احساسات جوانی و حیاتی، در من کاسته شده باشد و پا به سن گذاشته و به این جهت، این طور شده باشم. امثال ما که اهل شهر نیستیم، خیلی بنیه و حرارتمان را حفظ می‌کنیم. بلکه به مرور زمان، وضعیات و تجربه به من فهمانید که آن حالات سابقه، در حقیقت تسلیم به معایب اجتماعی بوده است و هر قسمت اجتماعی آن، نالهٔ بی فایده در تحت اسارت دشمن.

من به طوری از این میانه گریخته‌ام و خودم را عوض کرده‌ام که شاید هیچیک از معاصرین، تا حدّی که می‌شناسم، اساساً با من در این خصوص برابر نبوده و خود را از تحت تأثیر افکارِ سمّی آن نویسندگان پارازیت که قرن 19، نماینده‌های مشهور آن را به جمعیت داده است، خلاص نکرده باشند.

مطالب بیشتر

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها