دیداری دوباره با ابن سینا
اعجوبهای چون ابن سینا را جهان کمتر به خود دیده است. مردی در اوج قرون وسطا در یکی از دورافتادهترین ثغرهای شرقی جهان اسلام پا به عرصۀ زندگی نهاد و به دعوی خودش و گواهی دیگران، به اندکمدتی بر اغلب علوم روزگار خویش تسلط یافت و به مشهورترین طبیب عصر خود بدل شد و در اعصار بعد هم تا قرنها یکی از نامدارترین و مؤثرترین اطبا و فلاسفۀ جهان باقی ماند، چنانکه عدهای او را، از حیث اثبات وجود بر پایۀ تشکیک، پیشگام دکارت (1596-1650م)، فیلسوف مشهور فرانسوی در عصر روشنگری، و از حیث توجه عمیقش به علمالنفس و روانکاوی، طلایهدار زیگموند فروید (1856-1939م)، پدر روانشناسی و روانکاوی نوین، به شمار آوردهاند.
وسعت دانش ابن سینا و کتابهایی که در علوم مختلف نوشته موجب شده است که در تاریخ علم دارای چهرهای افسانهای بشود. به توصیف زنده یاد استاد مجتبی مینوی، ابن سینا در «غالب نزدیک به عموم شعب معرفت بشری که در عهد او مورد اعتنا بوده است داخل شده و سر رشتهای به دست آورده و در بسیاری از آنها به رتبهای نزدیک به کمال رسیده و اهل رأی و اجتهاد شده است. در طب و ریاضیات و طبیعیات و کیمیا و هیأت عالم و گیاهشناسی و داروشناسی، در فن مملکتداری و گرفتن مالیات و نظم و نسق لشکریان، در موضوع عشق و قضا و قدر و نماز و زیارت و حزن و مرگ، در رشتههای فلسفی و شرعی و الاهی، در باب لغت و عروض و ادبیات، بر روی هم، متجاوز از یکصد و سی تألیف و تصنیف بزرگ و کوچک نوشته است» (مینوی، 1351، ص 170)
علاوه بر علم، ابنسینا به سیاستورزی هم علاقهمند بود، چنانکه در طول عمر نه چندان درازش به دربار چند تن از امرا و پادشاهان راه یافت و جامۀ وزارت هم به تن کرد، اما، چنانکه خواهد آمد، جاهطلبیهای سیاسی او جز دردسر چیزی برایش به بار نیاورد و بیتردید بخش مهمی از وقت و نیروی او را هم که ممکن بود صرف اشاعۀ علم بشود هدر داد. با همۀ علاقهای که به معاشرت با زنان داشت، هیچگاه ازدواج نکرد و فرزندی از خود بر جای ننهاد. حال مسافر سرگردانی را داشت که گویی، مطابق اندرز سعدی، جهان را بسی فراختر و آدمیان را بسی پرشمارتر از آن میدید که بتواند به هیچ یار و دیاری دل بسپرد (به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار)
عجبتر آنکه با همۀ این احوال متلون و اشتغالات و گرفتاریهای گوناگون، ابن سینا دانشمندی پرکار هم بود و در بدترین و هولناکترین اوقات عمر نیز از نوشتن یا نویساندن آنچه در ذهن داشت دست نمیکشید و در انتقال و اشاعۀ دانش و افکار خود پیوسته کوشا بود. برحسب فهرست درازی که زنده یاد سعید نفیسی به دست داده است، در منابع مختلف بیش از 450 کتاب و رساله را به ابن سینا نسبت دادهاند که بعضی از آنها مثل القانون فی الطب بسیار مفصل و بالغ بر چندین مجلد است (نفیسی،1333، صص 27-9).
البته بسیاری از این کتابها و رسالهها مفقود شدهاند و جز نامی از آنها باقی نمانده است و شماری از آنها هم که برجایاند شاید اصلاً نوشتۀ ابن سینا نباشند. با این همه، حجم آثار موجود یا مفقودی که در صحت انتساب آنها به ابن سینا جای هیچ تردیدی نیست آنقدر هست که نویسندۀ آنها را نابغهای بیمانند به شمار آوریم که شاید گرفتار نوعی اختلال پُرنویسی هم بوده است.
پُر نویسی ابن سینا را اگر نخواهیم، چنانکه بعضی دشمنانش گفتهاند، به حساب فضلفروشی و جاهطلبی او بگذاریم، باید شیوهای خلاقانه برای گریز از دنیای پر هول و هراسی بدانیم که دانشمندی چنان چالاک و دوراندیش را در چنبرۀ خود گرفته بود و مانع آسایش خاطر وی میشد. در چنان احوالی نوشتن شاید بهترین راهی بود که ابن سینا برای انصراف ذهن خود و هدایت آن به سمتی مییافت که هم برای خودش مفید باشد و هم برای دیگران. امروز که از فاصلهای به درازای بیش از هزار سال به زمانه و جغرافیایی مینگریم که ابن سینا در آن به سر میبرد بهتر میتوانیم دریابیم که نابغهای چون او در چنان دنیای آشفتهای تا چه حد احساس غربت و بیپناهی میکرده است.
در این مقدمۀ مختصر قصد ندارم از فلسفه و الاهیات سینوی و تأثیر آن بر تفکر مسلمانان و مسیحیان قرون وسطا سخن بگویم، جز در حدّی که به موضوع کارم_تاریخ و ادبیات ایران_ مربوط میشود. واقعیت این است که نگرش فلسفی و الاهیاتی ابن سینا امروز دیگر، جز برای متخصصان فن، جذابیتی ندارد و فقط بخش کوچکی از تاریخ طولانی فلسفه و الاهیات جهان یا ایران به شمار میرود، چنان که آرای پزشکی او هم اینک فقط شاید در تاریخ علم پزشکی قابل بررسی باشد. اما این را نمیتوان منکر شد که شخصیت ابن سینا، هم از حیث نبوغ علمی و هم به سبب کنش سیاسیاش، در تاریخ ایران از همان اهمیّتی برخوردار است که کسانی چون محمد رازی و ابوریحان بیرونی واجد آناند. گسترۀ نفوذ چنین نوابغی از عصر و زمانۀ آنها بسی فراتر میرود، و از راههای پنهان و آشکار بر کل پیکرۀ فرهنگی جامعهشان تأثیر میگذارد. این تأثیر ممکن است در بعضی زمانها تضعیف یا تقویت شود، اما همیشگی است و هیچگاه از میان نمیرود.
دربارۀ شخصیت ابن سینا و زندگی او، با انبوهی از داستانهای ادبی یا عامیانه روبروییم که خود نشانگر اهمیت او در تاریخ فکری و ادبی ایران است. ابن سینا نمایندۀ شاخص عقلانیت، دستکم به معنای ارسطویی آن، در سنتّی گرانبار از تفکر دینی و عرفانی است که در اغلب مواقع عقلانیت و فلسفهورزی را به باد ریشخند میگیرد و برای شناختی که از این راه به دست میآید هیچ ارزشی قائل نیست.
اینکه ابنسینا کوشیده است چراغ کمسوی عقلانیت را در برابر چنان تندباد بیمهاری برافروخته نگه دارد، اهمیت او وکارش را از منظر ایرانیان امروز مضاعف میکند. علاوه بر اینها، به قول امروزیها، «کُنشگر سیاسی» هم بوده است. او را باید از جمله فرزانگانی شمرد که خاطرشان به گناه سیاست مُوَسوس بوده است و بر اثر جاهطلبی سیاسی یا شاید به منظور اصلاح نابسامانیهای اجتماعی در کار حکومت نیز مداخلهای داشتهاند. ابن سینا ضمناً ادیبی هنرمند هم بوده و برای منظور خود از ابزارهای ادبی نظیر تمثیل و شعر و داستان نیز بهره میگرفته است. مجموع این دلایل به گمانم ما را ملزم میکند که ابن سینا و آثار او را از عناصر مهم مجموعهای محسوب کنیم که به تاریخ و ادبیات ایران اختصاص دارد.
منبع
ابن سینا
دکتر محمد دهقانی
نشر نی
صص 9-14
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…