عکسنوشتههای اشعار شهرام شیدایی
در کلاسِ درس، همیشه به این فکر بودم که باید پشت سرمان نیز تخته سیاهی باشد که آنچه من میخواهم در آن نوشته شود. و این نخستین تختهسیاهِ جانِسالمبهدربُردهایست که تن به چاپ داد، که توانستم در داروی ظهور بگذارمش و بعد صورتهای خودم را در آن ببینم و از آنها فرار نکنم و بپذیرم آنگونه فکر میکردهام؛ که شعرهایم این نبودهاند که الان هست، که نابغهای عجیبوغریب نبودهام و شعرهایم سیرِ خود را طی کردهاند و من مجموعهای از اینها بودهام و اینها پاسخ یا واکنش یا گفتوگویی بود به/با فرهنگی که در حدِ توانم_تا آنروزها_ توانسته بودم جذب کنم…
(مقدمهای به قلم شهرام شیدایی/ آتشی برای آتشی دیگر، ص 7)
مطالب بیشتر
جذابترین نقاشیهای پاییزی میوههای پاییزی، برگهای قرمز، زرد و نارنجی و غروب پاییز همواره الهامبخش…
لاسلو کراسناهورکایی، استاد معاصر مجارستانیِ آخرالزمان، برندۀ نوبل 2025 «لاسلو کراسناهورکایی» (László Krasznahorkai) نویسنده مجارستانی برای…
موراکامی به روایتِ جونو دیاز (برندۀ جایزۀ پولیتزر) جونو دیاز، نویسنده دومینیکنتبار آمریکایی و برنده…