دیداری دوباره با ویلیام فاکنر

دیداری دوباره با ویلیام فاکنر

ویلیام فاکنر در سال 1897 در میسی‌سیپی به دنیا آمد. او هرگز مانند بسیاری از نویسندگان معاصرش از جمله همینگوی و فیتس جرالد جلای وطن نکرد و تقریباً همۀ عمرش در آکسفورد، محل دانشگاه میسی‌سیپی، زندگی کرد. خودش می‌گوید: «من کشف کردم که حتی یک تمبر کوچک زادگاه خودم ارزشش را دارد که درباره‌اش بنویسم و هرگز آنقدر عمر نمی‌کنم که بتوانم همۀ گفتنی‌ها را درباره‌اش بگویم.» حاصل این کشف یک دنیای داستانی خودبسنده است:

میسی سیپی، بخش یوکناپاتافا، جفرسون

مساحت: 2400 مایل مربع. جمعیت سفید 6298، سیاه 9313

تنها مالک و صاحب امتیاز: ویلیام فاکنر

نقشۀ این مکان خیالی در آخر کتاب اَبسالوم، اَبسالوم (1936) آمده است، داستان به داستان، فاکنر زمینۀ آن را پر می‌کند: رودخانه‌ها، خیابان‌ها، مشاغل، مزارع. او روایت پرمایه‌ای از شروع سرخپوستی و آغاز سکونت سفیدپوستان، برده‌داری و جنگ داخلی، و مبارزه برای هویت جنوب جدید فراهم می‌آورد. این دنیا از ساخته‌های بزرگ تخیل انسان است.

با این همه، نیت اصلی او در مقام نویسنده خلق یک تاریخ اجتماعی داستانی از نوعی که مثلاً بالزاک در کمدی انسانی خود پدید آورد نبود. فاکنر می‌گوید: «من همواره دربارۀ شرف و حقیقت و ترحم و ملاحظه و ظرفیت تحمل غصه و بدبختی و بی‌عدالتی و باز هم تحمل نوشته‌ام.» این مضمون در سخنرانی زیبای او به هنگام دریافت جایزۀ نوبل ادبیات سال 1949 تکرار شد. کمتر نویسنده‌ای از نظر بزرگی مضمون‌ها و پای‌بندی پرشور به آن‌ها با وی برابری می‌کند. آیزاک روزنفلد می‌گوید فاکنر «اگر غیر از این بود که تأکیدش روی اخلاق کهنه‌ای نیست بی‌گمان نویسنده‌ای موعظه‌گر می‌شد.»

فاکنر چندین و چند کتاب شعر و داستان و رمان نوشت. خشم و هیاهو (1929) و روشنایی ماه اوت (1932)، و ابسالوم، ابسالوم (1936) برجسته‌ترین رمان‌های اوست. او در سال 1962 در آکسفورد میسی‌سیپی درحالی درگذشت که به علت نظرات میانه‌رواش دربارۀ حقوق مدنی از مردمی که تمبرشان را جاودانه ساخت بیگانه شده بود.

منبع

یک درخت، یک صخره، یک ابر

برجسته‌ترین داستان کوتاه‌های این دو قرن اخیر

ترجمه حسن افشار

نشر مرکز

چاپ دهم

صص 470-469

 

مطالب مرتبط

  1. جورج اورول و شاهکار 1984
  2. مقالۀ سعید نفیسی دربارۀ ماکسیم گورکی
  3. دربارۀ جان ماکسول کوئتسی
  4. بالزاک در نگاه سامرست موام
  5. لئو تولستوی و جنگ و صلح
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

از «حکیم عمر خیام» چه می‌دانیم؟

از «حکیم عمر خیام» چه می‌دانیم؟

55 دقیقه ago

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

1 روز ago

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

4 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

7 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

1 هفته ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago