نگاهی به فیلم نیمفومانیاک
(نقد روابط جنسی بیمارگون)
نیمفومانیاک (Nymphomaniac)، ساخته ی لارنس فون تریر، فیلمساز دانمارکی است که در سال ۲۰۱۴ به نمایش درآمد. نیمفومانیاک، فیلم درامی دو قسمتی است که آخرین بخش سه گانه ی فیلم سازی “افسردگی” فون تریر در ادامه ی مالیخولیا و ضد مسیح است. فیلم ، داستان زنی به نام ” جو ” با بازی شارلوت گیزنبرگ را روایت می کند که معتاد به رابطه ی جنسی است و کارگردان در طول پنج ساعت فیلم ، بیننده را با زندگی غیرمتعارف و ناموجه “جو” روبه رو می کند. یکی از نکات حائز اهمیت در فیلم این است که ، بیشتر صحنه ها نشانگر روابط جنسی است. فیلم پر از لحظه های سکس، آن هم بطور کاملا شفاف و آزاد است، اما آنقدر قصه و روایت روی بیننده تاثیر روانی
می گذارد که هیچ کدام از آن لحظات، به عنوان صحنه ای پورن و شهوت زا توجه بیننده را جلب نمی کند. بلکه تماشاگر در تمام این پنج ساعت، با بازیگر نقش اول فیلم رابطه ای روانی برقرار کرده و همراه او عذاب می کشد و با وی همدردی می کند. صحبت درباره ی فیلم و اصول سینمایی فون تریر، در این بحث نمی گنجد و در این مقاله سعی بر این است که فیلم نیمفومانیاک را ، از دیدگاه روانکاوی و روانشناسی جنایی بررسی کنیم .
ابتدای فیلم نیمفومانیاک با صحنه ای تاریک در خیابان شروع می شود که زنی میانسال در وسط خیابان خیس و سرد ، کتک خورده و زخمی افتاده است. “سلیگمان” مرد سالخورده ی کتابخوان فیلم ، “جو” را از وسط خیابان به خانه اش می برد و او را پناه می دهد و در پنج ساعت فیلم ، به شنیدن قصه ی زندگی “جو” می نشیند و بخش به بخش ِ زندگی او را ، با داستان ها و واقعیاتی که در کتاب هایش مطالعه کرده بررسی و توجیه می کند .
در ابتدا ، قصه ی فیلم نیمفومانیاک را بطور کامل تشریح، و سپس بخش به بخش آن را بررسی خواهیم نمود .
داستان فیلم نیمفومانیاک
همه ی داستان را از زبان “جو” می شنویم . او زنی به شدت گرم مزاج است که از دو سالگی که اندام های جنسی خود را شناخت، نسبت به مسائل جنسی و اندام های تناسلی، میل ویژه و غیر عادی نشان داد. پدرش که یک پزشک است، بیشتر وقت خود را به آموزش و تعریف داستان های مختلف برای او می گذارد. “جو” در هفت سالگی، یعنی حتی قبل از رسیدن به سن بلوغ جنسی، برای اولین بار ، رسیدن به ارگاسمی ناخواسته را تجربه می کند. بعد از آن ، جو تمام وقت خود را به دنبال کشف دنیای جنسی و لذت هایش می گذراند. در پانزده سالگی ، برای اولین بار ارتباط با جنس مخالف ، البته بدون هیچ کامجویی و لذتی را تجربه می کند .
” جروم ” پسری جوان است که در کارگاهش مشغول به کار است و به خواسته ی “جو” ، باکرگی اش را از وی می گیرد. “جو” وارد دانشگاه می شود و همانند پدرش رشته ی پزشکی را انتخاب می کند. اما آنقدر حواسش به دنبال تمایلات و مطالعات جنسی است ، که درس را کنار گذاشته و ترک تحصیل می کند. در ابتدای جوانی همراه دوستش ، انجمنی به راه می اندازند برای ارتباط جنسی با افراد مختلف اما بدون عشق . در پی شعار معروف فیلم Forget about love .
آنها تجربه های زیادی کسب می کنند و همین باعث می شود عشق در زندگی “جو” ، کم کم معنایش را از دست بدهد . جو پس از روابط متعدد و بی بند و بار با افراد مختلف، حتی متاهل، روزهای جوانی را می گذراند . روزی که “جو” به دنبال پیدا کردن شغلی مناسب بود ، بطور تصادفی ( که البته سلیگمان تا انتهای فیلم این تصادف و اتفاقات بعدش را باور نکرد ) وارد شرکت عموی جروم می شود و آن دو پس از چند سال، دوباره با هم رو به رو می شوند . “جروم ” سعی می کند مجددا با او رابطه برقرار کند ، اما “جو” مقاومت می کند. همین مسئله باعث می شود “جروم” با منشی شرکت ازدواج کند و از آنجا برود. این ناکامی و شکست، باعث تشدید رفتارهای جنسی “جو”
می شود. او همانطور که خودش تعریف می کند، روزی هفت یا هشت بار با افراد مختلف رابطه داشت و تمام وقتش صرف مدیریت و زمانبندی برای برنامه هایش میشد. در همین مدت پدرش بیمار می شود و جو روزهای پایانی عمر پدر را ، در کنار او می گذراند . اما حتی در این زمان هم قادر به کنترل تکانه های جنسی اش[۱] نبود و با پیدا کردن کوچکترین فرصتی ، مردی را پیدا میکند که او را ارضاء کند .
بعد از مرگ پدر ، “جو” بازهم بطور تصادفی ! با “جروم” روبه رو می شود و تصمیم می گیرند زندگی مشترک خود را آغاز کنند . اما “جو” در همان شب متوجه می شود که احساس را در اندام جنسی اش از دست داده و هیچ لذتی نمی برد . آنها بطور ناخواسته صاحب فرزند می شوند . در حالیکه هیچ کدامشان آمادگی پدر یا مادر شدن را نداشتند. بعد از اینکه “مارسل” کمی بزرگ شد ، “جروم” به این اعتقاد رسید که شاید دلیل از بین رفتن احساس جو ، این باشد که او روابط گذشته اش را ترک کرده و فقط با او ارتباط دارد . به همین خاطر از او می خواهد زندگی گذشته اش را از سر بگیرد تا شاید احساس جنسی اش بازگردد .
“جو” هم می پذیرد و از همین جا، فیلم نیمفومانیاک وارد مرحلۀ جدیدی می شود . “جو” با وجود همسر و فرزند ، روابط بی بند و بار گذشته را شروع می کند . روزی “جو” تصمیم می گیرد با دو مرد سیاه پوست ، بطور همزمان رابطه برقرار کند . و از همانجا ، جرقه ای در ذهنش روشن می شود که نوع و شکل روابطش را تغییر دهد .
او با مردی به نام ” کی ” آشنا می شود که با خشن ترین رفتارها ، زنان را ارضاء می کند. بخاطر این رابطه و اینکه “جو” هر شب تمام وقت خود را با ” کی” می گذراند ، “جروم” او را از خانه بیرون می کند و “مارسل” را به پرورشگاه می سپارد . “جو” بدون توجه به گریه های پسرش ، خانه را ترک میکند و پیش ” کی ” باز می گردد و بعد از سالها دوباره ارگاسم را در حین شکنجه ، تجربه می کند . پس از چند سال ، جو وارد گروهی می شود و شغل شرخری را انتخاب می کند . جو توانست باهمان رفتارهای خشن و سادیسمی ( که در ادامه بطور مفصل توضیح خواهیم داد) که از ” کی” آموخته بود ، از مردان بدهکار سوء استفاده کند و با شناخت نقاط ضعفشان ، آنها را وادار به پرداخت بدهی کند.
بعد از مدتی، رئیسِ جو ، دختر بچه ای را به او معرفی کرد که خانواده ای خلافکار دارد و تنها زندگی می کند . رئیس او را وادار می کند که به دختر نزدیک شود تا بتواند او را جایگزین خود ، در شرخری کند . جو ابتدا مخالفت می کند اما بعد دختر را پیدا کرده و سعی می کند با توجه و محبت، او را به سمت خود بکشاند و در این کار موفق شده و ” پی ” به او اعتماد کرده و به خانه اش می آید تا با او زندگی کند .
در قسمت های انتهایی فیلم نیمفومانیاک مشاهده می کنیم که “جو” بخاطر ارتباطات زیاد جنسی ، زخمی روی بدنش ایجاد شده که تقریبا انجام رابطه ی جنسی را برایش غیر ممکن می سازد . در این زمان درد و عذاب به سراغش می آید و مانند معتادانی که مواد مخدر بدست نیاورده اند ، دچار گرفتگی شدید عضلات و تب و بیماری می شود و روزهای سختی را می گذراند . جو ، ” پی” را با خود به خانه ی بدهکاران می برد و جلوی چشمان او آنها را عذاب می دهد و به او آموزش می دهد . روزی “جو” متوجه می شود که یکی از بدهکارانی که باید به سراغش بروند ، “جروم” همسر سابقش است . “جو” برای اینکه با او روبه رو نشود از ” پی” میخواهد که تنها به خانه ی او برود و وادارش کند بدهی را پرداخت کند . پس از مدتی ، “جو” متوجه ارتباط پنهانی “جروم ” با ” پی ” می شود . او تصمیم می گیرد “جروم ” را به قتل برساند ، اما اسلحه شلیک نمی کند.
“جروم ” او را به شدت کتک زده و به وسط خیابان پرت می کند. یعنی همانجا که “سلیگمان” او را یافته بود . ” پی” که بسیار زشت تر و بی پروا تر از “جو”، مرتکب اعمال وقیحانه میشد، بعد از اینکه جروم او را کتک می زند، در مقابل چشمان “جو” ، همان کسی که راه و رسم شرخری و سوء استفاده از تمایلات مردان را به او آموخت ، با “جروم” رابطه ی جنسی برقرار کرد. آن هم دقیقا به همان شکل که خودِ “جو” در پانزده سالگی با “جروم” تجربه کرد. و باز هم همه چیز تکرار شد و باز هم یک نفر دیگر ویران شد . اما ” پی” در گستاخی تا آنجا پیش رفت که آخرین لحظه ، حتی روی بدن “جو” ادرار کرد و با “جروم” رفت. رفت تا کسی شود همانند “جو” و شاید بسیار وحشی تر و بیمارگونه تر .
در انتهای فیلم نیمفومانیاک “سلیگمان ” سعی می کند که “جو” را قانع کند که او انسان بزهکار و گناهکاری نیست و فقط بیش از اندازه به تمایلاتش اهمیت داده است . قصه تمام شده و “جو” در خانه ی “سلیگمان” می خوابد. در سکانس آخر ، “سلیگمان” پیرمرد باکره ی فیلم را می بینیم که تصمیم می گیرد برای اولین بار با “جو” رابطه ی جنسی برقرار کند . اما “جو” بلافاصله او را با اسلحه ، به قتل می رساند .
همانطور که فیلم نیمفومانیاک در تاریکی آغاز شد، با سیاهی هم پایان گرفت . همانند زندگی “جو”، که با سیاهی آغاز و با سیاهی و تاریکی هم به پایان می رسد .
این تمام داستان فیلم نیمفومانیاک بود . قبل از توضیح و بررسی مسئله ی ” اعتیاد به رابطه ی جنسی” بهتر است انواع انحرافات جنسی را بشناسیم .
انواع انحرافات جنسی
” پارافیلی یا انحراف جنسی ” مشکلات کنترل تکانه جنسی است که با تخیلات، امیال و رفتارهای مکرر جنسی متمرکز بر اشیاء، فعالیتها یا موقعیتهای غیرمعمولی مشخص میشود که برای دیگران از لحاظ جنسی محرک نیست . در اغلب موارد این اشیاء، فعالیتها یا موقعیتها برای اینکه افراد کارکرد جنسی داشته باشند، ضروریاند. امیال و رفتارهای فرد مبتلا به پارافیلی ممکن است باعث ناراحتی قابل توجه یا اختلال کارکرد شخصی ، اجتماعی یا شغلی شود . فرد دچار پارافیلی را ممکن است “منحرف ” بخوانند و این رفتارها ممکن است پیامدهای اجتماعی و قانونی وخیمی برای او داشته باشد . پارافیلی یا انحراف جنسی انواع متعددی دارد و با رفتارهای متعددی ممکن است بروز کند. از جمله :
تعداد پارافیل های مرد در جامعه بیشتر از زنان است . اغلب این اختلالات جرم محسوب می شود . اما بیمار به صرف داشتن تخیلات پارافیلی ، مجرم و حتی منحرف محسوب نمی شود . مگر اینکه عمل با فعل مادی ارتکاب یابد . هنوز دلیل اصلی پیدایش انحرافات جنسی بطور قطعی مشخص نشده است. برخی عقده ها و آزارو اذیت در کودکی را منشاء این انحرافات می دانند . برخی دیگر معتقدند اشیا و موقعیت ها فرد را تحریک می کند . بسیاری از پارافیلیها در دوران نوجوانی آغاز میشود و تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند.
شدت و بروز تخیلات مربوط به پارافیلی در هر فردی متفاوت است و ممکن است با افزایش سن کاهش یابد. در اغلب موارد بیمار پارافیلی با مشاوره و روان درمانی به بهبود میرسد و داروها به بیمار کمک می کنند که از رابطه ی جنسی انحرافی و افکار و تخیلات جنسی اش دور باشد و معمولا هم دوران درمان بسیار طولانی و دراز مدت است. البته همانطور که می دانیم تا زمانی که خود بیمار تصمیم قطعی برای مهار این انحرافات نگیرد ، هیچ درمانی تاثیر ندارد. ضروری است که افرادی که پارافیلیهای آنها ماهیتی مجرمانه دارد، پیش از آسیبرساندن به دیگران و ایجاد مشکلات قانونی برای خودشان به افراد متخصص مراجعه کنند.
اعتیاد به رابطه جنسی
اعتیاد به رابطه ی جنسی ، به عدم توانایی در کنترل و یا به تعویق انداختن تمایلات و فعالیت های جنسی اطلاق می گردد. این واژه برای نخستین بار در دهه ی ۱۹۸۰ میلادی مطرح شد و برای توصیف افرادی بکار گرفته میشد که بطور خاص و وسواسی به دنبال تجربه های جنسی مختلف بودند و اگر به هدف نمی رسیدند دچار اختلالات روانی شدیدی می شدند.
در زندگی معتادان به سکس ، فکر کردن به روابط جنسی و تخیلات در این باره ، تمام زندگی آنها را تحت الشعاع قرار داده است . اغلب این بیماران از چنین رفتارهایی شرمسار و ناراحتند و بطور مداوم سعی در از بین بردن احساسات جنسی خود دارند ، اما در عمل توانایی این کار را نداشته و قادر نیستند تکانه های جنسی خود را کنترل کنند . و در نهایت رابطه ی جنسی ، تنها هدف فرد در زندگی می شود . معمولا این بیماران بعد از رسیدن به ارگاسم به شدت پشمان می شوند ، اما این احساس ندامت قادر نیست مانع ارتکاب عمل جنسی بعدی شود . در بیشتر موارد ، انجام روابط جنسی متعدد و بی بند و باری در عملکرد جنسی ، با زندگی اجتماعی و یا زناشویی فرد تعارض پیدا می کند و این احساسات آنقدر قوی است که باعث می شود فرد تمام موقعیت های زندگی اش را صرف رفع این نیازها کند.
در علم روانشناسی ، دو عنوان برای اعتیاد به رابطه ی جنسی وجود دارد : ” دون ژوآنیسم ” و ” نیمفومانیا “
” دون ژوآنیسم ” را در برابر اعتیاد به سکس در مردان دانسته اند . این افراد از فعالیت های جنسی شان برای پوشاندن احساسات عمیق حقارت استفاده می کنند. برخی از آنها تکانه های ناخودآگاه همجنس گرایی داشته و با روابط وسواسی با زنان ، این تکانه ها را انکار می کنند . این مردان می خواهند خود را از لحاظ جنسی پرکار نشان دهند و معمولا پس از انجام رابطه ، دیگر تمایل و علاقه ای به آن ندارند .
و اما ” نیمفومانیا ” معادل اعتیاد به سکس در زنان است و به مفهوم میل بیمارگونه ی زن ، برای آمیزش جنسی است . معمولا زنانی که دارای این حالات هستند ، یک یا چند اختلال کارکرد جنسی ( اغلب شامل اختلال ارگاسمی زنانه ) داشته اند . زن مبتلا ترس شدیدی برای از دست دادن عشق خود دارد و می کوشد با این اعمال نیازهای وابستگی (و نه تکانه های جنسی ) خود را ارضاء کند .
همانطور که در فیلم مشاهده می شود که زنِ نیمفو ، بخاطر روابط جنسی بسیار و در نهایت روابط جنسی پرخطر و مازوخیستی ، همسر و فرزند خردسالش را فدای تمایلات جنسی خود کرد. از شغل و موقعیت اجتماعی خود دست کشید و تمام زندگی اش را صرف رفع نیازهای بیمارگونه ی جنسی ، و سعی و تلاش بی ثمر برای توقف این احساسات کرد و حتی در قسمتی از فیلم می بینیم که زن ، از اجتماع کوچک زنان بیمار جنسی ، که برای معالجه دور هم جمع شده اند فاصله گرفت و صراحتا اعلام کرد که من زنی هستم که عاشق امیال و اندام جنسی خود هستم ! و به این ترتیب اصرار بر نگهداری و تداوم این احساس در درون خود کرد .
اعتیاد به رابطه ی جنسی دارای علایم و نشانه هایی است که اغلب در فیلم مورد بحث ، شاهد آن هستیم :
در بسیاری از موارد اعتیاد به رابطه ی جنسی ، مسیر نهایی و مشترک انواعی از اختلالات دیگر است . افزون بر انحرافات جنسی که اغلب وجود دارند ، ممکن است اختلال روانی عمده ای چون اسکیزوفرنی[۲] نیز وجود داشته باشد. اختلال شخصیت جامعه ستیز [۳] و اختلال شخصیت مرزی [۴] نیز شایع است . برای نمونه اعتیاد به رابطه ی جنسی می تواند با اعتیاد به مواد مخدر و محرک، اختلالات خلقی ( افسردگی ، سرخوشی و …) اختلالات اضطرابی ( هراس ها ، وسواس ها و …) توام گردد.
این نوع اعتیاد شدید مراحلی دارد، از جمله :
معمولا بشتر اعمال شخص در این زمینه ، با رسیدن به ارگاسم به پایان می رسد . هرچند این قانون کلی نیست و گاهی اصلا نیاز به رسیدن به این نقطه نیست . همانطور که در فیلم ، ” جو ” زمانی که پدرش در بیمارستان روزهای پایانی عمر خود را می گذراند ، با پیدا کردن کوچک ترین فرصت ، مردی در گوشه و کنار بیمارستان پیدا می کند و رابطه ی جنسی اش را انجام می دهد و بعد از رسیدن به ارگاسم ، به شدت پشیمان و دچار عذاب وجدان می شود و آنقدر تخیلات جنسی اش قوی ست که در هنگام مرگ پدر ، که جزء غم انگیزترین قسمت های زندگی اش است ، به ارگاسم می رسد. اتفاقی که خودش هم از گفتنش شرم می کند . یا بعد از جدا شدن از فرزندش ، به سرعت نزد مردی می رود که با رفتارهای خشن جنسی و حالت های سادیسمی ( که بطور مفصل توضیح خواهیم داد) به تمایلات جنسی اش می رسد . این بدین معناست که در زندگی “جو” ، اعتیاد به سکس آنقدر قوی است که حتی جدا شدن از فرزند و همسر ، یا حتی مرگ پدرش هم تاثیری بر رفتارهایش ندارد .
یکی از تاثیرگذارترین سکانس های فیلم ، زمانی است که “جو” با مرد متاهلی وارد رابطه می شود و همسر آن مرد ، به همراه فرزندانش به خانه ی او می آید تا با چشم خود خیانت همسرش را ببیند. در این جا ، جو بی آنکه توجهی به ضجه های زن بکند و متاثر شود ، مانند دختر بچه ی نابالغی ، آرام به تماشای زن می نشیند و هیچ تاثیر روانی و عاطفی ، رویش نمی گذارد و به این فکر است که چطور زمان را مدیریت کند ، چون چند دقیقه ی دیگر قرار است شریک جنسی بعدی از را برسد !
نکته ی دیگر در فیلم ، کلکسیونی از برگهایی است که “جو” در کودکی ، زمانی که با پدرش به جنگل می رفت جمع کرده بود تا یادگاری باشد برایش از روزهای کودکی . بنظر می رسد استفاده از این برگ ها ، نوعی استعاره است. استعاره از زندگی جو . او مانند برگی بی درخت است . مردان زیادی را در زندگی اش ارضاء می کند تا به لذت برسد، اما در حقیقت هیچ حضور و ریشه ای ندارد. بودنش در هیچ جا ، معنا و مفهوم ندارد.
“جو” حتی بعد از ازدواج و مادر شدن هم ، همان ” نیمف ” می ماند . نیمفی که سلیگمان توضیح میدهد : ” نیمف ، نام حشره ای است که رشد ناقص داشته است . و در تفریح و ورزش هم نام حشره ای است برای گرفتن قزل آلا که به سر قلاب میزنند.” در پوستر پیش نمایش فیلم هم این حشره نقش شده و در زیر آن نوشته شده : Forget about love . دقیقا همان کاری که “جو” در تمام زندگی اش انجام داد ، فراموش کردن عشق.
مادر شدن و رفتارها و تضادهای جنسی “جو” ، با هم سازگار نیست . صحنه هایی که جو فرزندش را در گهواره رها میکند و تمام شب را به لذت جویی به خشن ترین شکل ممکن ، توسط مردی که به شکل جنون آمیزی دیگر آزاری می کند ، می گذراند از دردناک ترین صحنه های فیلم است .
با توجه به اینکه فیلم در قسمت دوم ، وارد فضای جدیدی از روابط “جو” می شود و او تجربه ای از رابطه ای خشن پیدا می کند ، به تعریف یکی از انواع جنون جنسی به نام مازوخیسم می پردازیم .
مازوخیسم چیست؟
مازوخیسم یک لغت فرانسوی منسوب به ساشه مازوخ است که در اصطلاح پزشکی ، تباهی و فساد اجرای عمل جنسی است به نحوی که با شکنجه و ضرب و شتم و آزارهای دیگر همراه باشد . این ناخوشی بیشتر در مردانی مشاهده شده است که مبتلا به انحراف عمل جنسی و هموسکسوآلیته هستند. خودآزارها با دشنام، خفت و اهانت به اوج لذت جنسی می رسند. انحراف مازوخیسم یا شهوت خودآزاری، نقطه ی مقابل انحراف جنسی سادیسم یا دیگرآزاری است.
یک فرد سادیستیک از آزار و اذیت کردن دیگـــران لذت جنسی می برد (بازیگر نقش “کی” ) ، اما یک انسان مبتلا به مازوخیسم ( “جو” در میانه ی فیلم ) از عذاب و شکنجه ای که خودش متحمل می شود لذت جنسی کسب می کند. افرادی که به این نوع انحراف مبتلا هستند بشدت تمایل دارند که چه به وسیله ی خود و چه از طرف دیگران، آزار ببینند یا حتی شکنجه شوند.
کامیابی روانی این بیماران، جز با زجر و آزار دیدن حاصل نمی شود. توجه به این نکته ضروری است که به طور معمول، حالات مذکور تا حدودی در زندگی جنسی افراد بشر وجود دارند، و تا هنگامی که جنبه ی عادی داشته، از حد و مرز معمولی تجاوز نکنند، امری کاملا طبیعی به شمار می روند اما اگر به صورتهای شدید و خاص یا به عبارت دیگر انحرافی جلوه کنند و یا بتدریج به صورت عادت درآیند، وجود انحراف را محقق می سازند.
مازوخیسم را از منظر روانشناسی به سه قسمت تقسیم کرده اند :
مازوخیسم روانی : مازوخیسم روانی حالتی است که در زندگی جنسی عادی مردم دیده می شود. بعضی افراد در زندگی جنسی ، خود را ازهر لحاظ در اختیار فرد محبوب خویش قرار می دهند و هر نوع خفتی را که از طرف وی به آنها تحمیل شود، می پذیرند. چنین رابطه ی جنسی بین زن و مرد را می توان طبیعی و عادی دانست ، اما اگر به حد ارباب و غلامی برسد، می توان گفت که دچار مازوخیسم روانی شده اند.
مبتلایان به این نوع مازوخیسم ، جز دشنام و خفت و خواری چیزی نمی طلبند و زخم زبان، اهانت و ناسزا آنها را به اوج لذت جنسی می رساند. البته باید توجه داشت که این نوع مبتلایان هنگام آمیزش جنسی، میلی به تحمل آزار ندارند بلکه از شنیدن کلمات رکیک و اهــانت آور، لذت می برند. بسیاری از زنان جوان و تحصیلکرده و برومندی که با مردانی به مراتب پست تر از خود ازدواج می کنند و یا به مردان درشت و قوی هیکل گرایش دارند، مبتلا به مازوخیسم روانی هستند . به طورکلی می توان گفت که منحرف مازوخیست ، یک انسان خفتطلب واهانتجو است.
مازوخیسم احساساتی : بعضی از افراد مبتلا به مازوخیسم ، که معمول کمرو، جاهل و بی سواد هم هستند، از آشکار شدن انحراف خویش خود داری می کنند و به درون خود پناه می برند. این افراد می کوشند با تجسم صحنههای مختلف مازوخیسم از راه فکر و خیال، تمایلات غیرعادی خود را ارضا کنند.
مازوخیسم فیزیولوژیکی : مازوخیسم فیزیولوژیکی که حادترین و واقعی ترین وجه مازوخیسم است ، حالتی است که انسان را وامی دارد تا از احساس درد و رنج ، لذت ببرد و بدن خود را با اشتیاق درمعرض زجر و درد و عذاب قرار دهد. برای شخصی که به انحراف مازوخیسم فیزیولوژیکی مبتلاست ، درد مفهوم خود را از دست داده و حتی لذت و شعف میشود. مبتلایان به این نوع مازوخیسم که تعدادشان از مبتلایان به دو نوع دیگر بیشتر است، از آزارهای بدنی مانند شکنجه، پاره شدن پوست و گوشت و یا سوختن بدنشان لذت می برند و چنانچه اقدامی برای درمان آنها صورت نگیرد، سرانجام خود را هلاک خواهند ساخت.
همانطور که در قسمت میانی فیلم دیده می شود که ” جو ” دیگر از همبستر شدن با یک مرد لذت نمی برد . تا حدی که این کار باعث شد احساس جنسی اش از بین برود. و زمانی که ” جروم” از او می خواهد با مردان دیگر همبستر شود ، این هم خوابگی هم میل اعتیادی او را تسکین نمی دهد و بعد از رابطه با دو مرد سیاه پوست، تصمیم می گیرد رابطه ی پرخطرتر و وحشیانه تری را تجربه کند . ” جو ” در هنگام شکنجه به وسیله ی ” کی” و تکه تکه شدن پوست و گوشتش ، به ارگاسم می رسد و درد دیگر برایش مفهوم خود را از دست داده است . صحنه های شکنجه جزء تلخ ترین و غیرقابل تحمل ترین سکانس های فیلم است که چطور اعتیاد به سکس در کسی آنقدر قوی می شود که تن به خفت آورترین کارها بدهد. حتی بعد از ورود “جو” به شغل شرخری ، “جو” از همین رفتار سادیسمی برای شکنجه ی بدهکاران استفاده می کند. یعنی در قسمت انتهایی فیلم ، تمام معنای انسانیت و همدلی ، در “جو” از بین رفته و دیگر هیچ چیز او را ناراحت و شرمسار نمی کند.
“جو” در سنگدلی تا جایی پیش می رود که “پی” را به عنوان جانشین خود می گمارد و او را تربیت می کند برای اعمالی که خود سالها ، همانطور که از انجام آنها لذت برد، اما درد و رنج هم کشید ، تحقیر و شکنجه را هم تحمل کرد. اما هیچ کدام از این احساسات نتوانست مانع از آن شود که او ، “پی” را در این ورطه نیندازد . تا جایی که به یک دختر نوجوان هم رحم نکرد و گاهی نیازهای جنسی اش را از طریق همجنس بازی با او ، برطرف کرد . راه هایی که خودش رفته بود را خواسته یا ناخواسته ، به او یاد داد و گویا انتخاب درستی هم بود . زیرا “پی” خیلی حرفه ای تر از “جو” مرتکب اعمال قبیحانه شد که بدترینش هم سکانس آخر رویارویی “جو” و “پی” در مقابل “جروم ” بود .
با توجه به اینکه “سلیگمان” در قسمتی از فیلم ، برای تبیین رفتارهای “جو” از نظریات روانشناسی فروید استفاده کرد ، بنظر می رسد که خالی از فایده نباشد که نیمفومانیاک را ، با توجه به قسمتی از نظریات فروید بررسی کنیم .
بررسی عقده الکترا و اودیپ از نظر فروید
عقده ی اودیپ Oedipus complex درنظریات روانشناسی زیگموند فروید، پدرعلم روانکاوی ، به تمایل جنسی پسر به مادر – که همراه با حس رقابت با پدر است – گفته میشود. عقده ی الکتراElectra complex در دختر معادل عقده اودیپ در پسر است. فروید معتقد است پسر در حدود ۵ سالگی به تفاوت های جنسی خویش با مادرش پی می برد و عاشق مادرش می شود و چون پدر را رقیبی سرسخت برای خود می بیند که نمی تواند او را از بین ببرد ، در او عقده ی اودیپ شکل می گیرد . در دختر نیز وضعیت مشابه پسر است . دختر در حدود ۵ سالگی عاشق پدرش می شود و مادر را رقیبی سخت در مقابل خود می بیند . حال اگر پدر و مادر به درستی برخورد کنند ، بچه ها این مرحله را به درستی پشت سر می گذرانند و بین ۶ تا ۱۲ سال تمایلات جنسی وجود نخواهد داشت. ولی چهار گرایش علمی ، هنری ، ارتباط با دوستان و ورزش در کودکان پیدا می شود . درحالی که اگر بچه ای عقده ی اودیپ و الکترا را پشت سر نگذارد ، علاوه بر اینکه از نظر تمایلات جنسی مشکل پیدا می کند، یا بسیار می خواهد و با هر کسی هم خوابه می شود یا اصلا این تمایلات را دوست ندارد و به عنوان امری کثیف به آن نگاه می کند.
بوجود آمدن اختلالات شخصیتی نیز در این افراد، تقریبا قطعی است . همانطور که در فیلم هم مشاهده می شود ، جو عاشق پدرش است و هیچ احساسی به مادرش ندارد . زیرا او مادرش را زنی هرزه می بیند. و بنظر می رسد این عقده ی الکترا در او رشد طبیعی نداشته و این می تواند یکی از دلایل انحراف و اعتیاد جو باشد. عقده از مادری که تنها ذهنیتی که از او دارد فال گرفتن مادر با ورق و بی توجهی به پدرش است که او عاشقانه دوستش دارد. حتی “جو” در روزهای آخری که پدرش زنده بود ، اصرار داشت به او بفهماند مادرش زنی هرزه است. اما پدر نپذیرفت !
“جو” یک فرد است از یک جمعیت انبوه در دنیا . بیمارانی که شاید از نظر قانون مجرمانی حرفه ای باشند ، اما با اندکی دقت می توان دریافت که تمام این انحرافات، ریشه در اختلالات روانی این بیماران دارند . بیمارانی که در تمام عمر خود ، نه معنای درست زندگی را درک می کنند نه معنای لذت جنسی به معنای واقعی . آنها در تمام لحظات خود ، در خواب و بیداری ، مستی و هوشیاری ، کار و استراحت و تفریح ، فکر بیمارگونه شان به دنبال طعمه ای جدید و تجربه ای نو و بکر است. بیمارانی که با وجود کثرت روابط جنسی با افراد متفاوت و متنوع ، هرگز مثل یک انسان عادی از روابط جنسی خود لذت انسانی نمی برند و خوی حیوان گونه و تشنه ی آنها ، طعم رابطه را تلخ و زهر آگین می کند . همانطور که گفتیم درمان این بیماران ، تا زمانی که خودشان تصمیم قطعی و صد در صد نگیرند امکان پذیر نخواهد بود .
[۱] در نظریه ی روانکاوی، جنبش کارمایه ی روانی مربوط به سائقهای جنسی و پرخاشگری و در روانشناسی، میل و رغبت ناگهانی و ضروری به فعالیت فوری
[۲] اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی Schizophrenia یک اختلال عمده ی روانی است که مشخصه آن از کار افتادگی فرایندهای فکری و پاسخگویی عاطفی ضعیف میباشد . این بیماران توان سنجش واقعیت خویش را از دست داده اند و دچار پریشانی تفکر و اختلال در رفتار ، ادراک و عواطف شده اند .
[۳] اختلال شخصیت جامعه ستیز یا ضد اجتماعی Antisocial personality disorder نوعی اختلال شخصیت است که در آن فرد نمیتواند با موازین اجتماعی سازگار شود و در قبال رفتارهایش احساس گناه و اضطراب ندارد.
[۴] بیماران مبتلا به اختلال شخصیتی مرزی Borderline personality disorder (BPD) در مرز روان نژندی و روانپریشی قرار دارند و مشخصه آنها ناپایداری حالت عاطفی، خلق، رفتار، روابط ابژهای، و خودانگاره آنهاست.
(منبع: mmdb.ir)
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…