اخوان و آفرینش شعر
تنوع معمولاً در آثار شاعرانی که به زبان مختص و جهانبینی مشخص دست یافتهاند، دیده نمیشود. برای مثال در غزلیات مولوی و حافظ و شعرهای شاملو نمیتوان به دنبال تنوع گشت. اکنون گفته میشود که در شعر مهدی اخوان ثالث هم. زیرا او نیز به زبان مختص و جهانبینی مشخصی رسیده است و برخلاف شاعران دیگر و خاصّه ناظمان، که نوشتن شعر تنها به اعتبار تصمیم آنهاست، در همۀ لحظات قادر به نوشتن شعر نمیتواند بود. و تا آن «شور نبوت» و حالت «بیتابی» پیامبرانهای که خود از آن سخن گفته است، به او دست ندهد، آمادگی و استعداد گیرش و پذیرش «هدیۀ خدایان» را نخواهد داشت و لاجرم به نوشتن هیچ مصراع شاعرانه و به طریق اولی هیچ شعر ساحرانهای توفیق نخواهد یافت.
نگوئید که چرا شعر را از خاستگاه زمینیاش میکنی و به خدایان نسبت میدهی. حکم «پل والری» (= مصراع اول هدیۀ خدایان است) در حقیقت تعبیری است از همان اصطلاح «الهام» و در الهام هم هیچ آیت آسمانی نیست. بل همان حسّ و حالتی است که در لحظۀ «بیتابی» خلق شعر در شاعر پیدا میشود. یک نوع شور درونی چه از سر شادی و چه از سر غم. همان که شدیدتر آن «وحی» خوانده شده است. جز این که این از طرف خداست و آن از سوی طبیعت و انسان. به همین سبب هم هست که این هر دو را در کنار هم نهادهاند:
وحی و الهام، و دارندگان این دو موهبت را نیز انبیا و شعرایی که در صف کبریا در ردیف اول و دوم ایستادهاند. اینها گفته آمد که گفته آید مهدی اخوان ثالث (م.امید) به اغلب احتمال برخی از شعرهای درخشان و حالتمند و مؤثر و صمیمانۀ خود را در لحظات اوج همین «بیتابی»ها نوشته است. همان لحظههایی که در شعر «حالت» از آن سخن میگوید که پر از فرّ بیخویشی است و دل را در بارش نور نوشین خود مینوازد. لحظههایی پر شکوه و شوکت غزل. لحظاتی که خطابش همه جان است و جان. پائیز جان چه شوم، چه وحشتناک. کرک جان خوب میخوانی! وقتی که با گروهی شرم و بیخویشی وضو میکند برگکی میکَند و بر سجادۀ شبنم آجین سبزفرش باغ میایستد و نماز میگزارد. گاهی که به تماشای چگوری، چنگش در جگر افکنده شده، آنگاه که اشباح سیاه را میبیند که از زیر انگشتان صبور او بیرون میآیند و موجهای زیر و اوج نغمههای چگور را میشنود که چون مشتی افسون در فضای شب رها میشوند.
لحظات شبهای گوناگون، شبی که احساس میکند بانوی سیاهپوش گیسوبلند در کنارش نشسته است و میگرید و شبی دیگر که مخمل زلفش را ناز میکند. لحظات اسب ناآرام، طاووس مست، زنجیر زمرد و نگین زبرجد، در آن هنگام که غرفههای خاطرش پر چشمک نور و نوازشهاست، یا بال در بال ملائک دارد یا بر موجساران راه میرود یا در رکاب سبزش همعنان با نور در مجلل هودج سرّ و سرور و هوش و حیرانی است. لحظات اوج مستی و سرمستی که از سال 1325 تا 1369 از آغاز تا پایان زندگی شاعریاش همواره گهوارههای «بیتابی» او بوده است.
بیتابی در لحظات نوشتن شعرهای نماز، سبز، حالت، غزل 3 و ناگه غروب کدامین ستاره و بیتابی در لحظات نوشتن شعرهای «قصۀ شهر سنگستان»، مرد و مرکب، آنگاه پس از تندر، کتیبه، آخر شاهنامه.
دو گونه کار، محصول بیتابی از نوع اول، که همه شعرند و حال، با زبان غزلی و نرم و بیهیچ اندیشۀ پیشین. و محصول بیتابی از نوع دوم که همه نظمند و داستان، با زبانی قصیدهای و خشن و به نحوۀ شکلپذیری و «ساخت»گیری آنها از قبل اندیشیده شده است. و هر دو با یک وجه مشترک، و آن اینکه در هر دو گروه شعر، جوهر روشن «اندوه»، «گریه»، «نومیدی»، «بربادرفتگی» و «شکست» موج میزند.
شعری که جز حامل یک اندیشه و فکر و شاعری که جز سالک یک راه و خط نیست. و لاجرم در شعر او هیچ نشانی از «تنوع» نمیتوان یافت. تنوع از نظر فکر و اندیشه و جوهراندیشگی و نه «فضا» و «ساخت»، که از این نظر، هر دوره از کارهای او جلوه و جلا و حال و هوای خود را داراست. دورۀ زمستان دورۀ آخر شاهنامه و دورهای از این اوستا. کتابهایی که هرکدام نمایندۀ دورهای از کار شاعری وی و در حقیقت شعرهای هر دوره یا هر کتاب، صورت متکامل دورۀ قبل یا کتاب پیشین اوست. چه از نظر جهانبینی و اندیشه چه از نظر زبان و بیان و چه از لحاظ شکل و «ساخت».
منبع
شعر زمان ما
اخوان ثالث
محمد حقوقی
نشر نگاه
چاپ شانزدهم
ص 9-12
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…