حافظ‌خوانی

غزل معروفی که در مدح پیامبر نیست!

غزل معروفی که در مدح پیامبر نیست!

آنچه مورخین مخصوصاً آن‌هایی که معاصر بوده یا از روی نوشتۀ معاصرین راجع به فضل و ادب و شعر و نثر شاه شجاع چیزی نوشته‌اند، مبالغه کرده‌اند و به طوری که از مطالعه نظم و نثر او برمی‌آید، غالب گفته‌هایش سست و گاهی لفظاً و معنی در نهایت سخافت است و به هرحال نمی‌توان او را در عداد گویندگان زبان فارسی درآورد. ولی قدر مسلم این است که اهل فضل و دانش را دوست می‌داشته دبه آن‌ها محبت می‌کرده، و محضر آن‌ها را مغتنم می‌شمرده است. صاحب ذوق و قریحۀ طبیعی بوده، هوش و حافظه‌ای قوی داشته و آنچه می‌دانسته به مدد همین حافظۀ قوی بوده و الا مدرسه ندیده و تلمذ مرتبی نداشته است. زیرا او امیرزاده و اهل رزم بوده و از اوان کودکی همسفر پدر و شاهد میدان‌های جنگ بوده است. با این حال چون هر وقت فرصتی می‌یافته با اهل فضل مصاحبت می‌کرده و هرچه را می‌شنیده، خوب به خاطر می‌سپرده، ادیب و دانشمند جلوه می‌کرده است، خواجه حافظ در غزلی که در مدح شاه شجاع فرموده به این امر اشاره نموده، می‌گوید:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت   به غمزه مسئله‌آموز صد مدرس شد

حاصل آنکه شاه شجاع ذوق و حالی داشته و نه فقط از تعصب و سخت‌گیری‌های پدر خالی بود، بلکه آزادمنش و خوش مشرب هم بوده است. به طوری که از غزل‌ها و سایر گفته‌های حافظ از قصیده و مقطعات دربارۀ شاه شجاع برمی‌آید، خواجه حافظ او را دوست می‌داشته و طول مدت هم‌عصری و معاشرت سبب علاقه خاطر و محبت و احترام شده است. چنان که در طی این تاریخ گفته شد، شاه شجاع در سال 754 که پدرش بر شیراز مسلط شد و شیخ ابواسحق را متواری ساخت، به شیراز آمد و در آن وقت جوان بیست و یک ساله‌یی بود پنج سال بعد یعنی در اواخر سال 759 پس از کور کردن و حبس پدر، در سن بیست و شش سالگی به تخت سلطنت فارس نشست و در سال 786 در شیراز  وفات یافت.

بنابراین تقریباً مدت سی و دو سال شاه شجاع با خواجه حافظ آشنا و معاصر بوده که تقریباً بیست و هفت سال از این سی و دو سال را پادشاه عهد حافظ بوده است. هرگاه عمر خواجه حافظ را در موقع وفات یعنی در سال 792 تخمیناً هفتاد و پنج سال فرض کنیم، تاریخ تولد او را در حدود سال 717 فرض کنیم. در سال 754 یعنی سال اول آشنایی او با شاه شجاع، خواجه حافظ جوانی سی و هفت ساله و در اول سلطنت او یعنی در 759 مردی چهل و دو ساله و در موقع وفات او پیرمرد شصت و نه ساله‌یی بوده است .

واضح است که لااقل بیست و پنج سال اول عمر خواجه حافظ را باید دوره کسب فضایل و تکامل فکری او دانست و تقریباً پنجاه سال دیگر، یعنی باقیمانده عمر او را دورۀ شاعری و سخنوری او شمرد. به طوری که گفته شد، سی و دو سال از این پنجاه سال، یعنی دو ثلث از دورۀ شاعری او در عهد شاه شجاع گذشته است. در همه دیوان حافظ تقریبا در یک صد و بیست و سه مورد اشاره به پادشاه شده است. یعنی در صد و نه غزل و یازده قطعه و یک مثنوی و دو قصیده با تعبیرات: سلطان، خسرو، پادشاه، شهنشه، شاهنشه، پادشه، شهریار، شاه، ملک، فرماندهی، شهریاری، دادگر، به پادشاه معاصری اشاره کرده است.

تقریباً هفتاد مورد از این موارد صریحاً یا با قرائن موکده راجع است به شاه شجاع و سایر ملوک و شاهزادگان معاصر خواجه حافظ از قبیل شاه جلال الدین مسعود اینجو، شاه شیخ ابواسحق اینجو، امیر مبارزالدین محمد، شاه یحیی، شاه منصور، سلطان غیاث‌الدین محمد، سلطان اویس ایلکانی، سلطان احمد ایلکانی، توران شاه بن قطب الدین تهمتن، پادشاه جزیرۀ هرموز، اتابک پادشاه لرستان.

پناجاه سه مورد دیگر معلوم نیست راجع به کدام پادشاه است. تقریباً سی و نه مورد از هفتاد موردی که به صراحت یا با قرائن موکده راجع به ملوک معاصر است، راجع به شاه شجاع است. بعضی به صراحت و بعضی با اشارات و قرائنی که می‌توان گفت به اقرب احتمالات راجع به اوست.

غزل معروفی که در مدح پیامبر نیست!

از جمله غزل‌هایی که مصرحاً در مدح ابوالفوارس شاه شجاع است غزل ذیل است:

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیدۀ ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا

فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست

گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد

خیال آب خضر بست و جام اسکندر

به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

طرب‌سرای محبت کنون شود معمور

که طاق ابروی یار منش مهندس شد

لب از ترشّح می پاک کن برای خدا

که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود

که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد

چو زر عزیز وجود است نظم من آری

قبول دولتیان کیمیای این مس شد

ز راه میکده یاران عنان بگردانید

چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد

 

منبع

تاریخ عصر حافظ

بحث در آثار و افکار و احوال حافظ

دکتر قاسم غنی

نشر زوار

چاپ نهم

صص 361-364

مطالب دیگر

  1. بخش‌هایی از کتاب «از کوچۀ رندان» زرین‌کوب
  2. دکتر مرتضوی: دلایل محبوبیت حافظ
  3. خلاصه‌ای از شرح اولین غزل حافظ
  4. شرح دومین غزل از دیوان حافظ
  5. بررسی یک بیت جنجالی از حافظ
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

22 ساعت ago

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

3 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

6 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

1 هفته ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

2 هفته ago