آشنایی با میخائیل لرمانتوف
هنگامی که سخن از شعر روسی به میان می آید، دو اسم در ذهن متبادر می شود: «پوشکین» و «لرمانتوف». روسها هنگام مقایسه این دو شخصیتِ بزرگ ادبی، آنها را به خورشید و ماه تشبیه می کنند. این تشبیهات قدیمی، بصیرت راستینی در خود نهفته دارند: نور ماه انعکاسی از نور خورشید است، نور انتقالی آن نیز هست، هیچکس نمی تواند لرمانتوف را بدون پوشکین ببیند، یکی وارث و جانشین دیگری است. ولی این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که آثار لرمانتوف به خودی خود ارزشمند، اصیل و تقلیدناپذیرند و نشان دهنده جهشی جدید در پیشرفتِ هنری روسیه به شمار می روند.
میخائیل لرمانتوف، شاعر بزرگ روس خالق آثار مشهوری همچون: منظومۀ «مرگ پیامبر»، «بارادینو»، درام عاشقانۀ «بالماسکه»، اولین رمانِ فلسفی و اجتماعی ـ روانشناختیِ تاریخ ادبیات روسیه «قهرمان عصرما» و… در سوم اکتبر سال ۱۸۱۴ در مسکو متولد شد. اشعار لرمانتوف به لحاظ داشتن تِم اعتراض و انکار، شور و انرژی و بلاغت در ادبیات روسیه نظیر ندارد. زبان عادی با محدودیتهایی که دارد از توصیفِ سحر و جادوی اشعار لرمانتوف قاصر و عاجز است. جوانان بیش از دیگران نسبت به رمانتیسم عاصی اشعارش واکنش نشان می دهند.
لرمانتوف یک از استادان مسلّم شعر تغزّلی روسی می باشد. تغزّل خاصّ او در غالب اشعارش حضوری ملموس دارد. عشق روحی مطرود به زنی خاکی در شعرِ «شیطان» و اندوه اعترافات خصوصی در شعر «اندیشه» و پاکیِ مقدس در شعر «نیایش» و بالاَخره خشم موجّه و به مورد در شعر «در رثای شاعر» را باید صُوَر مختلف این تغزّل خاصّ او دانست.
لرمانتوف بدون اینکه هنر شاعری را از دست فرو بگذارد، به نوشتن آثار منثور در قالب داستان و نمایشنامه نیز روی آورد: رمان فلسفی «قهرمان عصر ما» و شاهکار تئاتری «بالماسکه» از شاهکارهای منثور لرمانتوف می باشند. انتشار رمان «قهرمان عصر ما» در سال ۱۸۴۰ سبب ترفیع مقام خالق خود به سطح هنرمندی بزرگ و وقایع نگاری دقیق شد. زندگانی شاعر در آن سالها، طوفانی سرشار از اتفاقات و تاثرات بود. انتشار این اثر که مشتمل بر پنج داستان بزرگ و کوچک می باشد یکسال قبل از مرگ نابهنگام شاعر درسن ۲۷سالگی در دوئلی ناعادلانه صورت گرفت.
میخائیل لرمانتوف یکی از اسرارآمیز ترین شاعران روس قرن نوزدهم است. او را پسر زمین با چشمان آسمانی می نامیدند.
زندگی او به حدّ دردناکی کوتاه بود. او در سال ۱۸۱۴ میلادی در مسکو بدنیا آمد و در سال ۱۸۴۱ میلادی در یک دوئل در قفقاز جان سپرد. میراث هنری او قبل از هر چیز اثر « قهرمان زمان ما»، منظومه ها و صدها شعر است.
سرودۀ ذیل ترجمه ایست از شعرِ «فرشته» از این شاعر و نویسندۀ کمتر شناخته شدۀ روس است:
فرشته…
ــــــــــــــــــــ
در آسمانِ نیمهشب
فرشته پَر گشود
و نغمهای آرام
او میخواند
و ماه و ستارهها و ابرها
بر گردِ او
به آن نوای مقدس
گوش داشتند
فرشته
از سعادت ارواح پاک میخواند
که در سایهسار باغهای بهشت بودند
از خدای بزرگ
او میخواند
و سپاسش
چه خالصانه بود.
فرشته در آغوشش
روحی جوان را
آورده بود
برای جهانِ اشکها و اندوه
و نوای نغمهی او
در آن روحِ جوان
بی کلام
اما زنده بود.
و دیرزمانی آن روح
عذاب دید
در این جهان
او که سرشارِ آرزوهای شگفت بود
چرا که
نغمههای ملالانگیزِ خاک
هرگز
جایگزین نواهای آسمانی نبود.
منبع: iranianyelloweb.com
مطالب بیشتر
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…