کلیدر: بیان حماسی یک واقعیت که باید ثبت تاریخی می‌شد

دولت آبادی از سال1337 شروع به نوشتن کرد و آثار متعددی در زمینه‌ داستان، نمایش‌نامه، مقاله و رمان به رشته تحریر در آورد.

او که فعالیت های نویسندگی‌اش را با نگارش داستان های کوتاه و نمایشنامه آغاز کرد، پیش از نگارش نخستین رمان بلندش(جای خالی سلوچ)، آثاری چون، مجموعه داستان‌های بیابانی، با شبیرو، گاواره‌بان، تنگنا، عقیل عقیل، اوسنه بابا سبحان، از خم چنبر، دیدار بلوچ را در کارنامه‌خود ثبت کرد.

رمان ده جلدی کلیدر که در فاصله  سال های 1347 تا 1362 نگارش یافته است به قول خود نویسنده « بیان حماسی یک واقعیت در کشور ما است که باید بازگو و ثبت تاریخی می‌شد.» (چهل‌تن، فریاد، 1368: ص 286)

انتشار چنین رمان حجیمی بحث‌ها و نظریات زیادی به دنبال داشت و منتقدان بسیاری در نقد این اثر قلم زدند. با وجود همه‌ انتقاد‌ها، رمان کلیدر را می‌توان یکی از نقاط اوج نثر معاصر دانست. کتابی که تنها برای ادیبان نوشته نشده‌است،‌ بلکه مخاطب آن همه‌ مردم ایران هستند.

در این مبحث رمان کلیدر از سه جنبه‌: 1- سندیت تاریخی 2- ساختار اجتماعی و سیاسی اثر 3- مکان حوادث، بررسی می‌شود.

1- سندیت تاریخی

داستان رمان، سال‌های 1325 تا 1327 شمسی را در بر می‌گیرد، حال آن که خود دولت آبادی پایان حقیقی واقعه‌ تاریخی را سال1323 معرفی می‌کند. علت این جهش زمانی، تلاش نویسنده برای بازنمایی یک دوره از فعالیت های سیاسی طی سال‌های 1325 تا 1327 بوده‌است. دولت‌آبادی خود درباره‌ استفاده از یک واقعیت تاریخی برای پردازش رمان می‌گوید:

در امکاناتی که فضای واقعیت تاریخی برای من ممکن می‌کند، به زندگی شخصیت‌ها، فقط به عنوان نشانه‌ای توجه خواهم کرد و بقیه‌ آن را در باز‌کشف و باز‌آفرینی آن قهرمان و آن محیط و روابط، رها خواهم کرد. آن بخش‌هایی که از زندگی واقعی قهرمان موجود هست مانند قلاب‌هایی است که هر کجا خواستم در جریان حوادث تخیلی غرق بشوم به آن چنگ بیاندازم، نفس بگیرم و دوباره به عمق بروم
( چهل تن، 1368:  ص 280)

بنابراین حوادث تاریخی‌ای چون ترور شاه یا منحل شدن حزب توده هر چند جهت دهنده به حرکات داستانی رمان است ولی از نظر زمانی با واقعیت زندگی گل محمد‌ها فاصله دارد، و نویسنده به نوعی مزج تاریخی دست زده است، که حاصل آن آفرینش واکنش‌های تخیلی به حوادث تاریخی است.

کل رمان به سبب آن که بازگو کننده‌ بخشی از واقعیت‌های دوره‌ای خاص از تاریخ در مکانی مشخص است تا حدودی به حوزه‌ ادبیات مستند وارد می‌شود. ولی به سبب آن که خود نویسنده نیز اذعان دارد که تنها شمه‌ای از آن حادثه‌ی تاریخی باز‌گرفته سندیت آن را نمی‌توان قابل اتکا دانست. شاید تنها چیزی که قابل بررسی باشد حرکت کلی اثر است که بازتاب ذهنی، شخص نویسنده در برابر واقعیت‌های تاریخی است که در بازآفرینی آن‌ها با نگرشی واقع‌گرایانه واکنش‌های روانی خود را با نظمی تاریخی پیوند داده است.

بنابراین در کلیدر با دو برهه از تاریخ مواجه هستیم، تاریخ محلی بخشی از خراسان، که طرح کلی اثر را تشکیل داده است و تاریخ ملی ایران که جهت گیری و منطق حاکم بر پیش‌برد طرح را بر عهده دارد و واسطه‌ِی پیوند این دو برهه تخیل نویسنده است.

2- ساختار اجتماعی و سیاسی اثر

کلیدر داستان ایلات و عشایر خراسان را بازگو می‌کند و شاید بتوان در مورد آن گفت که به نوعی بازآفرینی تاریخ این قوم است. زندگی این گروه از مردم که در چهارچوب وقایع داستان شکل می‌گیرد، همان شیوه‌ مرسوم زندگی ایلیاتی یعنی دام‌داری و دیم‌کاری است. بخش‌های بسیاری از متن رمان بازنمایی چگونگی کشمکش انسان با طبیعت است. نمود‌هایی چون خشک سالی،
بیماری دام، جستجوی چراگاه، اداره‌ی خانوار ایلیاتی از جلوه‌های بارز زندگی عشیره‌ای است که در کلیدر تصویر شده است.

اما در عین حال، کلیدر آینه اجتماع روستا و شهر نیز هست. تصویری که از زندگی یک‌جا نشینی و رعیتی روستاییان خراسان ارایه شده، بیان بخشی از تاریخ اجتماعی مردم منطقه است. شیوه های خدمت به نظام اربابِی و کار و زندگی در محیط روستایی که به کشاورزی و گله‌داری منحصر می‌شود از نمود‌های زندگی روستایی در کلیدر است. وجه دیگر داستان، ساختار زندگی شهری است که مکان استقرار ارباب‌ها، نظام حکومتی و سیستم نظامی است. بدین ترتیب ساختار اجتماعی کلیدر را سه ضلع مثلث بیابان، روستا وشهر تشکیل می‌دهد. داستان کتاب بیان روابط متقابل – منفعت‌جویانه یا خصمانه – است. اربابان و خان‌های روستا  از یک طرف با حکومتیان دارای منافع مشترک هستند و از یک سو به دست‌رنج رعیت تکیه دارند، از سوی دیگر کوچ‌نشین‌ها و عشایر نیز در گذران زندگی و حفظ منافع‌شان در برابر حکومت نیازمند خرده قدرت اربابان هستند.

در بستر همین روابط است که شخصیت‌های متعدد اثر خلق می‌شوند و به حرکت در مسیر تخیل ذهنی نویسنده می‌پردازند.

 تصویری که نویسنده از اندیشه‌ اجتماعی خود در اثر به نمایش می‌گذارد، « تصویر ضمنی والاشهری (مدینه‌ فاضله) است که در آن نعمات زندگی بر پایه‌ی انصاف و عدالت تقسیم شود و تزویر و دروغ و ستمگری موجب بهره مندی نشود.» (یار شاطر،1365: ص 52) این گرایش اجتماعی نویسنده است که خواستار تغییرات اساسی در ساختار جامعه‌ خود است. بنابراین ساخت طبقاتی داستان را به تبع سه ضلع محیطی بیابان، روستا، شهر، سه رأس دامدار، دهقان -کارگر، ارباب – خان تشکیل می‌دهد، و این نشان دهنده‌ جامعه‌ ایرانی در برهه‌ گذار است. گذار از زندگی کوچ‌نشینی به یک‌جا‌نشینی و از وضعیت فئودالی به سرمایه داری.

یکی از نکات با اهمیت در کلیدر گرایش عمیق نویسنده به بازنمایی زندگی واقعی مردم است. شناخت کامل نویسنده درباره‌ زندگی مردم کویر و سنت‌های آن‌ها منبع غنی‌ای از آداب و رسوم  مردم خطه‌ای از خراسان را فراهم آورده است. اطلاعاتی که درباره‌ ایلات و عشایر خراسان در این کتاب مطرح می‌شود در حقیقت بیان‌گر حضور واقعی « کُردهایی» است که در دوران صفویه با انگیزه‌ها و اهداف سیاسی کوچانده شده‌اند. دو تیره‌ای که از میان این قبایل در این رمان به آن‌ها پرداخته شده‌است با نام‌های میشکالی و توپکالی معرفی شده‌اند.

خود نویسنده علت اصلی انتخاب این دو تیره را این می‌داند که شخصیت محوری داستان یعنی گل محمد از تیره‌ی میشکالی‌هاست. روابط و مناسبات این دو تیره مانند سایر اقوام کوچ نشین است.

اندیشه‌ سیاسی حاکم بر اثر، مقابله با وضعیت نا بهنجاری است که بر شخصیت‌ها تحمیل می‌شود و تلاش برای از بین بردن ساختار طبقاتی جامعه‌ای که به سوی مدرنیته حرکت می‌کند،
از اندیشه‌های سیاسی غالب در دوره‌ حوادث رمان است و همینطرز فکر طرح رمان را بر اساس نبرد میان نظام مالکیت – که با نیروی رعیت گرفتار خرافات تقویت می‌شود – با نظام برابری توده‌ها پی‌می‌ریزد، و نویسنده از بطن توجه به ساختار‌های سیاسی فضای شهر، از زبان شخصیتی چون ستار، تبلیغ‌گر عدالت آرمانی و موعود می‌شود که هنوز جای‌گاه مطرح شدن در فضای بسته‌ جامعه‌ی رعیتی را ندارد. با این حال نویسنده در مطرح کردن این عقاید برخوردی حزبی ندارد و در طول رمان از اعتراف به اشتباهات حزبی و نقص‌های ساختاری اندیشگانی آن‌ها سرباز نمی‌زند. و جلوه‌ این اعتراض را در جدا شدن ستار از حزب و پیوستن به حرکت خودجوش مردمی نمایش می‌دهد. دولت‌آبادی با خلق یک وضعیت تراژیک نه تنها پایانی محتوم برای رمان خود می‌آفریند بلکه در جریان بازنمایی اندیشه‌های شخصیت‌ها از حوزه‌ شعار‌های حزبی خارج شده و به یک اندیشه‌ کهن الگویی می‌پردازد. تراژدی کلیدر رویارویی گروهی اندک و بی‌پشتوانه در برابر نظامی جبار و مسلط است که هرچند در آن، در آغاز به تبلیغ اندیشه های حزبی پرداخته می‌شود ولی به دفاع از انگاره‌ی کهن الگویی دفاع از جوهره‌ی انسانیت و حفظ آزادگی ختم می‌شود.

3- مکان کلیدر

نام رمان کلیدر، نام کوهی است در خراسان که عشایر کوچ‌نشین در تابستان در دامنه‌ آن اطراق می‌کنند و این رمان به واسطه‌ این که نام یک مکان را به عنوان معرف محتوای خود داراست، جزو نمونه‌های منحصر به فرد است، و به اهمیت مکان و فضای رخ دادها اشاره دارد در حقیقت نام «کلیدر» مجازی است برای عبارت «حوادثی که در کلیدر رقم می‌خورد.»

فضای داستان از دیدگاه جغرافیایی بخش وسیعی از خراسان را در بر می گیرد. فضایی که از یک سو به مرز‌های افغانستان نزدیک است و بدین واسطه در مرز تجارت تریاک است و از سوی دیگر تا سبزوار کشیده می‌شود.

 انتخاب نام رمان شاید یکی از شگرد‌های نویسنده باشد، هرچند خود او انتخاب این نام و ترجیح آن را به سبب جامعیت آن می داند ولی استناد به آن قول تودوروف را در کتاب ،پیش درآمدی بر ادبیات فانتزی،فرایاد می‌آورد که :« این گونه استناد کردن به مطلبی شگفت انگیز و غیر متداول، باعث می‌شود تا نه تنها کنجکاوی خواننده برانگیخته شود، بلکه احساس کند که به محیطی جدید و ناشناخته پا گذاشته است.» (شهپر راد، 1382: ص 273)

بنابراین این احساس شگفتی در مخاطب کلیدر برانگیخته می‌شود و او از خود می‌پرسد که « این عنوان به چه معنی است؟»

مکان‌هایی که به طور مستقیم در روند داستان ترسیم می‌شوند، عبارتند از، دشت کلیدر، روستاهای قلعه چمن، سوزن ده، چارگوشلی، کلاته کالخونی، سلطان آباد، شهر سبزوار و محل اسکان ایل. این مکان‌ها در مسیر حرکت شخصیت‌ها به دقت ترسیم می‌شوند، اما این تصویر از مکان‌ها عرصه‌ا‌ی غنی از نظر شرایط مدنیت نیست، چرا که مکان حقیقی رویدادها، فضایی بیابانی است به همین جهت نویسنده با عناصر طبیعی محدودی که در مکان رمان جلوه دارد، فقر محیط جغرافیایی را با توصِیفات پر بار جبران می‌کند. توصیف آسمان یکی از این نمونه‌هاست.

در کلیدر اگر یک روی سکه، مواجهه‌ی فرد با نظام اجتماعی است روی دیگر آن مبارزه‌ی انسان با سرکشی‌های طبیعت است. به همین جهت بخش‌های بسیاری از کتاب صرف توضیح چگونگی برخورد شخصیت‌ها با عوامل محیطی چون خشک‌سالی، کم‌بود چراگاه، خاک بی حاصل، سرمای گزنده‌ وگرمای طاقت فرساست.

همان‌طور که در مبحث ساختار اجتماعی و سیاسی مطرح شد، بنا به وجود سه طبقه‌ی اجتماعی با سه مکان متفاوت در رمان مواجه هستیم.

1)     فضای شهر که شهر سبزوار را در بر می‌گیرد و نویسنده به توصیف دقیق مدنیت آن می‌پردازد. در این مکان است که بعد سیاسی اندیشگانی رمان تغذیه می‌شود و هم از این مکان است که تقابل‌های سطوح اجتماعی، پاسخ حکومتی- نظامی، دریافت می‌دارد. یعنی تضاد نظام‌های ارزشی متفاوت، اربابان، رعیت‌ها، یاغی‌ها و حزبی‌ها را در برابر هم قرار می‌دهد و حکومت برای برقراری سکون و تعادل به واکنش نظامی متوسل می‌شود.

2)    فضای روستایی، که شامل دهاتی چون قلعه چمن، قلعه میدان، سوزن ده، چارگوشلی، کلاته کالخونی، سلطان آباد، زعفرانی می‌شود. اکثر حرکت های داستانی در دو روستای، قلعه چمن و قلعه میدان صورت می‌گیرد و این دو محل زندگی اکثر شخصیت‌های داستانی را در بر می گیرد.

3)     فضای زندگی ایلی، که شامل حوزه‌ی اطراف کوه کلیدر است و مکان پردازش شخصیت‌های محوری‌ای چون گل محمد و سایر افراد خاندان کلمیشی است.

   ارتباط این سه فضا از طریق حرکت شخصیت‌ها بنا به فراز و فرود‌های طرح است.به سبب همین حرکت‌های مداوم است که کلیدر در برگیرنده یک محیط وسیع جغرافیایی می‌شود. نویسنده در پردازش رمان خود در این عرصه‌ی وسیع، شخصیت‌های متنوعی می‌آفریند که در عین زندگی کاملاً‌مستقل خود، به بخش‌هایی از زندگی گروه‌های دیگر پیوند می‌خورند.

منابع:

1-      چهل تن، امیر حسین / فریاد، فریدون (1368). ما نیز، مردمی هستیم. چاپ اول. تهران: نشر پارسی.

2-      شهپرراد، کتایون (1382). رمان درخت هزار ریشه. ترجمه‌ی آذین حسین زاده، چاپ اول. تهران: انتشارات معین.

3-      شیرمحمدی، عباس (1380). بیست سال با کلیدر. چاپ اول. تهران: نشر کوچک.

4-      میرعابدینی، حسن (1383). صد سال داستان نویسی ایران. چاپ سوم. تهران: نشر چشمه.

یار شاطر، احسان (1365). «بزرگ‌ترین رمان فارسی»، ایران‌نامه، شماره 1، در کتاب بیست سال با کلیدرۀ تهران: نشر کوچک.

(منبع: teyram.blogfa)

 

مطالب بیشتر

  1. نگاهی به رمان تنگسیر اثر صادق چوبک
  2. بررسی داستان‌های صمد بهرنگی
  3. تحلیل رمان کولی کنار آتش از منیرو روانی‌پور
  4. دکتر دهقانی: تحلیل رمان خاله بازی از بلقیس سلیمانی
  5. دکتر تسلیمی: تحلیلِ داستانِ «ندارد» از درویشیان
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

1 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago