جملاتی از فردریش نیچه دربارۀ زنان
زنان ناکام
آن زنان بیچارهای که در برابر کسی که دوستش دارند مضطرب میشوند و دست و پای خود را گم میکنند و زیاد حرف میزنند، هرگز موفقیتی به دست نمیآورند، زیرا چیزی که مردان را با احتمال بیشتری فریفته میکند نوعی مهر و محبت محتاطانه و همراه با خونسردی است.
ص 131
بذل و ایثار خویش
زنان نجیبی هستند که به علّت نابخردی تنها راهِ ادای خودگذشتگی عمیق خویش را بذل عفت و حیای خود، یعنی گرانبهاترین چیزی که دارند، میدانند. غالباً این هدیه را میپذیریم بدون آنکه آنطور که بخشندۀ آن انتظار دارد با تمام وجود سپاسگزار باشیم.
چه داستان غمانگیزی!
ص 125
تقلید طبیعت خویش
آن زن حالا او را دوست دارد و چنان نگاهِ آکنده از اطمینان و آرامبخشی از خود نشان میدهد که چشمان گاوها را برای انسان تداعی میکند: اما بَدا به حال او! زیرا جذابیتش دقیقاً به این علت بود که متغیّر و دستنیافتنی مینمود!
آخر آن مرد چیزهای ثابت و یکنواخت در وجود خود فراوان داشت. پس برای آن زن بهتر نبود تا رفتار قبلی خود را سرمش قرار دهد؟ و خود را بیاعتنا نشان دهد؟ آیا این همان چیزی نیست که عشق به او سفارش میکند؟
زنده باد کمدی و بازیگری!
ص 126
قابلیت انتقام
نداشتن قدرت دفاع از خود و در نتیجۀ نبود میل و خواست به انجام آن هنوز در نظر ما مایۀ خجلت نیست، ولی به هرحال ما به کسی که نه توان و نه ارادۀ انتقام گرفتن دارد چه زن و چه مرد به دیدۀ حقارت مینگریم.
اگر فکر کنیم که زنی نمیتواند به هنگام ضرورت از خنجر علیه ما استفاده کند (از هر نوع خنجری)، آیا ما را در چنگال خود گرفتار میکند؟
اما به جای اینکه از خنجرش علیه ما استفاده کند میتواند در مقابل خود استفاده کند. کاری که در برخی موارد عاطفیترین نوع انتقام است (انتقام چینی)
ص127
عفاف زنانه
در تربیت زنان سطح بالای جامعه چیزی بُهتانگیز و هولناک وجود دارد که شاید عجیبتر از آن وجود نداشته باشد. همه متفقالقولند که آنها باید در نهایت بیخبری از مسائل عشقی بزرگ شوند تا شرم و حیایی عمیق در وجودشان ریشه دواند و یاد بگیرند که با هر اشارۀ سادهای به مسائل جنسی شدیداً مضطرب و گریزان شوند.
«شرف و عزت» زنان تنها به این موضوع وابسته است و هرگونه تخطی دیگر قابل گذشت باشد! آنها باید تا اعماق روحشان نسبت به این مسائل ناآگاه بمانند، در مورد چیزی که باید آن را «بد» بدانند باید کور و کر و لال باشند و فکر آن را هم به سر خود راه ندهند: حتی شناخت آن هم بد است. اما بعد!
همین زنان گویی با ضربۀ صاعقه هولناک به درون واقعیت و آگاهی یعنی ازدواج پرتاب میشوند و مربی و راهنمای آنان در این وادی همان فردی میشود که باید دوستش بدارند و بیشترین احترام را برایش قائل شوند!
حالا باید عشق را کشف کنند درحالی که با شرم و حیاء دست به گریبانند، باید همزمان با لذت و شیفتگی، یا خودسپاری و وظیفه، ترحم و گذشت و ترس به علت همسایگی غیرمنتظرۀ معنویت و نفس اماره یا انسانیت و حیوانیت آشنا شود!
در حقیقت احساسات مختلف و متنوعی در روح کسی به هم گره میخورد که در پی همتایی برای خود میباشد! خردمندترین روانشناسان هم با همه کنجکاوی و شفقت خود نمیتوانند بفهمند که چگونه زنی میتواند بااین راه حل کنار بیاید، که چه افکار و شبهات دهشتناکی به ناچار در این روح بیچاره و زیر و رو شده بیدار میشوند و بالاخره آخرین فلسفه و نهایت دیرباوری زن در کجا لنگر میاندازد.
و باز هم همان سکوت قبلی و همان سکوت عمیق: زن حتی در برابر خود خاموش میماند و چشمانش را بر خود هم میبندد. زنان جوان سعی میکنند سطحی و حواس پرت به نظر بیایند. درحالیکه آنان که ظرافت بیشتری دارند به نوعی بیحیایی تظاهر میکنند.
زنان غالباً به شوهرانشان به عنوان علامت سؤالی در برابر حیثیت و تقوای خود مینگرند و وجود فرزندان خود را نوعی تجلیل یا مکافات میدانند. آنان نیاز به فرزند دارند و میل آنها به فرزند همان معنای میل مردان به فرزند را ندارد. به طور خلاصه هرگز نمیتوانیم نسبت به زنان به اندازه کافی باگذشت باشیم!
ص 129-128
مادران
نظر حیوانات در مورد جنس مادّه مانند نظر مردان نسبت به زنان نیست. برای آنها جنس مادّه عنصر مولّد است. عشق پدرانه مفهومی ندارد بلکه چیزی نزد آنها پیدا میشود که نظیر علاقهای است که ممکن است ما به فرزندان معشوقۀ خود داشته باشیم و شبیه اُنسی است که به آنها پیدا میکنیم. فرزندان عطش تسلّط و مالکیّت مادران را فرو مینشانند و آنها را سرگرم میکنند.
فرزندان برای مادران چیزی هستند که کاملاً درک میشوند و میتوانند طرف صحبت واقع شوند. همۀ اینها باهم عشق مادرانه را تشکیل میدهد. عشقی شبیه عشق هنرمند به اثر خود.
دوران بارداری زنان را ملایمتر، صبورتر، نگرانتر و فرمانبردارتر میکند؛ همینطور بارداری فکری و ذهنی نیز باعث رشد روحیۀ عرفانی و تأمل میشود که با روحیۀ زنان سنخیت دارد. _عارفان و اندیشهوران مادرانِ مذکّرند_ در حیوانات جنس نر، جنس مادّه تلقی میشود.
ص 130
منبع
حکمت شادان
فردریش نیچه
ترجمه: جمال آل احمد،
حامد فولادوند و سعید کامران
نشر جامی
چاپ هفتم
مطالب مرتبط
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…