روانشناسی اسطوره و داستان
رویکردی نوین در نقد ادبی
(دکتر نسرین شکیبی ممتاز)
چکیده
هدف این مقاله معرفی رویکردی تازه در مطالعات نقدی متن است که در حوزۀ قصّه های پریان، روایتهای عامیانه، بسیاری از افسانه ها و داستانهای اسطوره ای کارآمد است. رویکرد روانشناسی اسطوره بکارگیری نظریه های نوین روانشناسی در این روایتها، در جهت تبیین خاستگاه های روانی پدیدآورندگان است. رؤیاها و قصّه ها نیز آنچنانکه روانکاوان جدید اذعان میکنند، مانند اسطوره با ناخودآگاه آدمی سر وکار دارند و محتوای ناخودآگاه را نمایان میسازند.
فرض بنیادی فروید این است که بخش عمده ی رفتار، ریشه در فرایندهای ناهشیار دارد. از اینرو، وی داستانها و اسطوره ها را ساحتی برای اتحاد بخشهای سه گانه ی روان تصور مینماید. این اندیشه پس از فروید در آرای شاگردان او همچون «برونو بتلهایم»، «اتو رانک» و «کارل آبراهام» بسط و پرورش پیدا میکند. «کارل گوستاو یونگ» و به تبع او پیروانش نیز، با توجه به اهمیت ناخودآگاه جمعی، ماهیت داستانهای اسطوره ای را در قالب سفری مجسم میسازند که در اغلب موارد دارای ابعادی روانشناسانه و نمادین است و به قصد آشنایی قهرمان با روان ناخودآگاه او صورت میگیرد.
نتایج این پژوهش نشان میدهد که با توجه به دستاوردهای روانشناسی فروید و شاگردانش و همچنین اصول روانشناسی تحلیلی یونگ و هم اندیشان هم نحله ی او با توجه به مرکزیت صور مثالی و ضمیر ناخودآگاه جمعی، بسیاری از داستانهای اساطیری، قصه های پریان و روایتهای عامیانه از ظرفیت تأویل پذیری روانشناختی قابل توجهی در جهت کشف اسرار ناخودآگاه برخوردارند.
کلمات کلیدی: نقد روانشناسی. اسطوره. داستان. فروید. یونگ
مقدمه
اسطوره ها، افسانه ها و قصه ها در ادبیات هر سرزمین نمودار بخش مهمی از میراث فرهنگی است که ارزشهای سنتی، فرهنگی و روانشناختی هر جامعه را رقم میزند. قصه های جادویی یا پریان و همچنین قصه های عامیانه یکی از مهمترین انواع شناخته شده ی قصه ها در میان حجم انبوه آثار ادبی جهان است که ارزش قابل توجهی از منظر مطالعات اسطوره پژوهی و روانشناسی دارند.
این قصه ها با وجود پشتوانه های اسطوره ایـ افسانه ای از هر سه بخش دستگاه روان یعنی نهاد، خود و فراخود سخن میگویند و راه هماهنگ کردن آنها را نشان میدهند. اسطوره ها و افسانه های پریان با زبان اشارت و نماد سخن میگویند که نماینده ی محتویات ناخودآگاه است. این نمادها هم زمان به ذهن خودآگاه و ناخودآگاه ما یعنی هر سه جنبه ی نامبرده ی روان خطور میکنند؛ از این رو قصه های پریان حاصل محتوای مشترک ضمیر آگاه و ناآگاه است که برای تحلیل، به بررسی سمبلها و شناخت کارکرد روانشناسیک آنها در بستری که ضمیر آگاه به آنها شکل داده است، نیازمند میباشند.
قصه های پریان از فضایی فرازمانی ـفرامکانی برخوردارند و در ناخودآگاه شکل میگیرند و در رؤیاها بازآفرینی میشوند. به همین جهت میتوان از طریق به وام گرفتن آرای فروید، یونگ و شاگردان آنان که در تحلیل رؤیاها و قصه ها آثاری دارند، و همچنین با نشانه شناسی و نمادشناسی این گروه از فرهنگ بشری که وامدار نگرش روانکاوانه ی اینان است، قصه ها را مورد تحلیل قرار داد.
زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ از برجسته ترین روانکاوان معاصر، پژوهشهای در خور توجهی در حوزه ی قصه های عامیانه به ویژه افسانه های پریان ارائه دادهاند. فروید بر آن است که افسانه های پریان به اشکال گوناگون به کودک میفهماند که پیکار بر ضد مشکلات زندگی اجتناب ناپذیر است و این پیکار جزو ذاتی و طبیعت هستی انسان قلمداد میگردد.
فروید این قصه ها را مانند رؤیا انعکاس کامهای وازده ای میداند که در تجربیات زیستی بشر نقش تعیین کنند های دارند. از نظر او افسانه رؤیایی است که روایت آن در جریان نسلها دست به دست گشته و عمومیت یافته است. وی رؤیا را واکنش کامهای برنیامده ی فردی و قصه های افسانه آمیز را محصول آرزوهای بر باد رفته ی قومی قلمداد میکند. محور افسانه شور جنسی و موضوع آن روابط خانوادگی است.
یونگ پس از جدایی از فروید از راه مطالعه درباره ی معرفت باطنی (بدعتی در اوایل مسحیت)، کیمیاگری (شکلی اولیه و آمیخته با روح باوری از شیمی و روانشناسی در دوره ی باستان و قرون وسطی) و اندیشه ی متفکران آسیایی (به ویژه فلسفه ی هند و چین)، دیدگاه خاص خود را در زمینه ی سرشت انسان و ماهیت داستانهای اسطوره ای پرورش داد. او با تمرکز بر نمادهای اساطیری و صورتهای ازلی در رؤیا و آفرینشهای هنری به وجود نظم و نظامی در اغلب قصه های پریان اشاره کرد که پیام آن به صورت درون مایه ای تکرار شونده در این قصه ها تکثیر میشود.
روانکاوی اسطوره به واکاوی و تحلیل ساز و کارهای داستانهایی میپردازد که از اعماق روان انسان سخن میگویند و راه رسیدن به لایههای مختلف آن را سهل الوصولتر می نمایند. تحلیل متون ادبی نیازمند به، بکارگیری آن بخشی از نظریه های روان شناختی است که در آرای «زیگموند فروید»، «کارل گوستاو یونگ»، «اتو رانک»، «جوزف کمپبل»، «برونو بتلهایم» و «مری لوئیز فون فرانتس» دیده میشود.
در این مقاله، ضمن بررسی نظریات روانشناختی و اسطوره شناختی این روانکاوان که به حوزه تحلیل و تفسیر اسطوره ها و قصه ها علاقهمند بودند به مثالها و نمونه هایی توجه میشود که از میان اسطوره ها و قصه های عامیانه ی ملل در آثار ایشان مورد اشاره قرار گرفته است.[1]
روانشناسی اسطوره و داستان
آرای روانکاوانه ی «زیگموند فروید » در تحلیل داستانهای اسطوره ای و روایتهای عامیانه
زندگی «زیگموند فروید»[2] روانپزشک اتریشی یکی از خلاقترین دوره های تاریخ علم را رقم میزند. در میان شاگردان وی نام «کارل گوستاو یونگ»[3] و «آلفرد آدلر»[4] به چشم میخورد. هرچند هر دو از حمایت خود از روانکاوی دست کشیدند و نظریه های مستقلی را به عنوان رقیب فروید مطرح کردند، با این وجود این افراد و کسانی مانند «برونو بتلهایم»[5] که با استفاده از آرای فروید به تحلیل تعداد زیادی از داستانهای عامیانه و قصه های پریان میپردازد و همچنین روانپزشک همزادگاه وی «اتو رانک»[6] که مقوله ی تولد قهرمان در داستانهای اسطوره ای را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد، مریدان با اهمیتی در سالهای پیش از جنگ جهانی اول برای او محسوب میشدند، زیرا آنان در گسترش روانکاوی به عنوان یک جنبش بین الملل مؤثر بودند. در میان آرای متعدد فروید، مسأله ی ساختار و ساختمان شخصیت انسان، موضوع ناخودآگاهی و اهمیت آن در خوانش طیف عظیمی از داستانهای عامیانه، و همچنین عقده ی ادیپ که حاصل قرائت وی از اسطورهای با همین نام است، از اهمیت بیشتری برخوردارند.
فروید بر آن بود که هنرمندان از قدرت «تصعید» برخوردارند؛ یعنی آنان قُوا و غرایز خود را به صورت اثر هنری تجسم و تبلور میبخشند. با توجه به آرای روانکاوی وی، هنرمند کسی است که حجم قابل توجهی از انرژی جنسی خود را به خیالپردازی تبدیل میکند. ماندگارترین تحقیق فروید در باب زندگیِ روحیِ هنرمند کتاب کوچک او درباره ی «لئوناردو داوینچی» است. این کتاب در حقیقت، تحلیلی از روشنفکر به مثابه ی یک تیپ یا نوع است، زیرا نگارنده نه تنها میخواهد تابلوهای مشهوری همچون «مونالیزا» را شرح دهد بلکه بر آن است تا به خلاقیتِ علمی شگفت انگیز داوینچی نیز بپردازد.
او این نظر را در مورد لئوناردو که خالق آثار هنری منحصر به فردی است، اعمال نموده و با بررسی زندگینامه ی وی و نقاشیهای به جا مانده، به بررسی ابعاد روانی شخصیت وی میپردازد و با استفاده از «رؤیای کرکس» که داوینچی بدان اذعان دارد، ریشه ی همه ی معضلات روانی هنرمند را در اختلالات جنسی او معرفی مینماید.[7] آنجا که فروید، مونالیزا را تجسم لئوناردو از مادرش میپندارد، نشان از این دارد که اثری را نمیتوان بزرگ خلق کرد مگر وجود عشق مادری در جزءجزء آن نمایان و آشکار باشد. مرکزیت عشق مادر و علاقه ی فرزند پسر به او از جمله مفاهیم درخور اعتنا در اندیشه ی فروید است که در تحلیل تراژدی بزرگ «سوفوکل» بکار میرود.
«عقده ی اُدیپ» اساس تفکرات فروید پیرامون اسطوره را شکل میدهد. وی با همردیف قرار دادن اسطوره ها و رؤیاها، آنها را جلوه ی اضطراب و تعارض جنسی میداند. او در تحلیل اصلی خود از مهمترین اسطوره، یعنی اسطوره ی «اُدیپوس» دست نیافتنی ترین غرایز قهرمان را که به زعم او عقده های ناکام او هستند، به تصویر کشید. از منظر فروید رؤیاها و اسطوره ها آرزوهای سرکوب شده ی اُدیپی هستند که به نحوی پنهان و نمادین ارضا شده اند. به زعم او اُدیپ در جست وجوی آن چیزی است که در سطح آشکار تلاش میکند بیش از همه از آن احتراز جوید؛ او میخواهد «عقده ی اُدیپ»اش را تجربه کند.(سگال، 1389: 158) بدین ترتیب اگرچه اسطوره، سطح پنهان یا همان معنای نمادین داستان را مخفی میسازد اما در واقع کامیابی قهرمان در ارضای دست نیافتنی ترین غرایز را به تصویر میکشد. به نظر او، اشاره ی تردیدناپذیری در خود متن تراژدی سوفوکل هست که نشان میدهد افسانه ی ادیپ از رؤیایی کهن سرچشمه گرفته که محتوای آن همان اختلالِ پریشانی آور رابطه ی یک کودک با والدین به واسطه ی جنبشهای نخستین جنسیت میباشد.(فروید، 1391: 281)
فروید پس از بررسی اسطوره ی ادیپ توجه خاصی به داستانهای عامیانه نشان میدهد. او در کتاب «تفسیر خواب» به روانکاوی انسان و خوابهایش میپردازد. وی قصه ها را نیز بر همین مبنا تحلیل کرد و ریشه و خاستگاه آنها را خاطرات و احساسات سرکوب شده ی کودکی دانست. از اینرو اهمیتی بسیار برای ضمیر ناخودآگاه آدمی و دخالت مقتدران هی آن در حوزه هایی همچون ادبیات، اساطیر و قصه های عامیانه قایل بود. در اصطلاحات خاص او، قهرمان قصه تجسم یک آرزوی تحقق یافته و نیروهای شر، مظهر غریزه ی ناخودآگاه سرخورده هستند.(Dorson, 1972: 151) او در میان این داستانها به ماجرای « کلاه قرمزی» در تبیین آرای روانکاوانه ی خود توجهی خاص دارد.
در میان داستانهای عامیانه، ماجرای کلاه قرمزی به دوره ی بلوغ و خطراتی اشاره دارد که دختری فاقد آمادگی برای رؤیارویی با مسایل پس از بلوغ را در جامعه ای جنگلگون تهدید میکند. این قصه فرایند درونی دوران بلوغ کودک را متجسّم میکند. هنگامی کودک احساس میکند که گرگ تجسم بدی است که با هشدارهای پدر و مادر مخالفت میورزد و اغوای جنسی از سوی دیگران را تجربه مینماید. به این نکته نیز باید توجه کرد که این افسون مهلک ناشی از مسأله ی جنسی هم زمان بیشترین هیجان، هراس و نگرانی را در بر دارد و با تمایل ادیپی دختری خردسال به پدر با بازتاب این احساسات به شکلی دیگر در دوران بلوغ مربوط است. هرگاه این عواطف دوباره بیدار شوند، خاطره ی آرزوی اغوا شدن از سوی پدر را در او بیدار میکند (بتلهایم، 1384: 287).
روانشناسی اسطوره و داستان
هنگامی که کلاه قرمزی فریب گرگ را میخورد و به جای پیروی از اصل واقعیت بر اساس اصل لذت رفتار میکند، در قصه بطور ضمنی اشاره میشود که کودک به یک شکل ابتدایی تر و بدوی ترِ زندگی بازگشته است. پس از آنکه کلاه قرمزی در شرایطی ناشی از تاریکیِ درون قرار میگیرد، توانایی آن را مییابد تا فهم بهتری از تجربه های عاطفی خویش تحصیل کرده و پاره ای از رخدادهای عاطفی را تجربه نماید. کلاه قرمزی معصومیت کودکانه ی خویش را بر اثر رؤیارویی با خطرات درون و دنیای بیرون از دست میدهد. لذا به درک و فهمی میرسد که «تولد دوباره»ای برای او در پی دارد. تولد دوباره ای که نه تنها او را توانا میسازد تا بر بحران هستی خویش غلبه کند، بلکه او را به این آگاهی میرساند که طبیعت او، هستی اش را در تنگنای بحران قرار داده است. زمانی معصومیت وی از میان میرود که گرگ طبیعت واقعی خود را به او نشان داده و او را میبلعد. هنگامی که کلاه قرمزی از شکم گرگ بیرون میآید، در سطح عالیتری از وجود دوباره متولد میشود.(همان: 293).
ایده های «برونو بتلهایم» در تحلیل داستانهای عامیانه و قصه های پریان
برونو بتلهایم، در کتاب مشهور خود تحت عنوان «کاربرد افسانه ها»[8] دیدگاههایی شبیه به فروید دارد و بر اساس آرای او به تحلیل داستانهای عامیانه و قصه های پریان میپردازد. او اسطوره ها را به نحو غریبی در برابر این نوع از قصه ها قرار میدهد و آنها را همچون طرفداران سنتی فروید که اسطوره ها و قصه های پریان را همانند رؤیاها اموری شبیه به هم لحاظ میکردند، تحلیل مینماید.[i] او ویژگی عمده ی اسطوره را در این میداند که خواسته های فرامن را در کشمکش با نهاد به عنوان عمل محرک و با غریزه های نفس قرار میدهد. یک موجود زمینی و فانی، ناتوانتر از آن است که با مبارزه طلبی خدایان رشد کند. (بتلهایم، 1384: 63)
تفاوت دیگری که بتلهایم میان اسطوره ها و قصه های پریان میبیند، در فرجام آنها نهفته است. او اسطوره ها را دارای نوعی جهان بینی بدبینانه میداند که بر چگونگی پایان آنها تأثیر بسزایی دارد اما در مقابل قصه ها را خوشبینانه فرض کرده و بر آن است که هرچند ممکن است که بعضی قسمتهای خاص آن مهلک و ترسناک باشد، اما پایان بندی آن از نوعی جهانبینی خوشبینانه و معطوف به آموزه های مثبت سرچشمه میگیرد.
اهمیت قصه در رشد روانی کودک
بتلهایم به اهمیت قصه ها در فرایند رشد درونی کودک توجه بسیار دارد. قصه کودک را سرگرم میکند، او را از درونش آگاه میسازد و باعث رشد شخصیت او میشود و در سطوح متنوع چنان مفاهیم را به کودک انتقال میدهد و زندگی او را توانا میسازد که کتاب دیگری هرگز نمیتواند این تنوع را در برداشته باشد. قصه در قالب خیال، فرایند رشد انسانی و جزئیات آن را به وضوح نشان میدهد. این فرایند با مقاومت در برابر پدر و مادر و ترس از بزرگ شدن آغاز میشود و هنگامی که جوان خود را بازمییابد و به استقلال روانی و بلوغ اخلاقی میرسد و از طرف جنس مخالفْ هراس و تهدیدی احساس نمیکند، بلکه آماده است که رابطه ی مثبتی با او برقرار سازد، به پایان میرسد. برای مثال و آنچنانکه بتلهایم میپندارد، قصه ی «هنسل و گرتل» تأکیدی است بر تلاش کودکی که به شدت خود را به پدر و مادر وابسته میکند، در حالی که زمان آن فرا رسیده است که به طور مستقل با دنیای پیرامون رو به رو گردد. این قصه با پیامدهای روانشناسیک خود همچنین تأکیدی است بر لزوم غلبه بر مرحله ی رشد دهانی که در آن شور و اشتیاق کودکان کنار خانه ی شکلاتی، نمایانگر آن است[9](همان: 31).
اندیشمندان جدید مستقل از نظراتشان، اسطوره ها و قصه ها را از دیدگاه فلسفی یا روانشناسی بررسی میکنند. «میرچا الیاده» اسطورهها و قصه ها را «الگوی رفتار انسانی» مینامد که «برای همین به زندگی معنا و ارزش میبخشد.» برای او و سایر اندیشمندان، شباهتهای مردمشناسی این گمان را به وجود آورده است که اسطوره ها و قصه ها از آیینهای تشریفاتیِ ورود به اجتماع یا گذر از مرحله ای به مرحله ی دیگر سرچشمه گرفته است. برای مثال میتوان از آیینِ مرگِ مجازیِ شخصِ کهنسالِ از کارافتاده ای که دوباره در سطح بالاتری از هستی زاده میشود، نام برد. از اینرو الیاده در جای جای آثار خویش بر آن است که اسطوره ها و قصه ها حامل مفهوم بسیار ژرفی بوده و نیازهای مبرمی را پاسخ میگویند.(Eliade, 1958: 46)
اهمیت «اصل لذت در مقابل اصل واقعیت»
اهمیت اصل لذت در مقابل اصل واقعیت، از جمله مواردی است که بتلهایم در تحلیل قصه های پریان به آن توجه دارد. مطابق نظر فروید، کودک در آغاز امر کاملا ناخودآگاه عمل میکند و طبق اصل لذت کورکورانه کامجویی مینماید. اما به تدریج بر اثر برخورد با واقعیات، تا انداز های خودآگاه میگردد. برخی از کامهای ناسازگار خود را وا میزند و اصل واقعیت را هم مانند اصل لذت ملاک فعالیتهای خود میسازد.(آریان پور، 1336: 265)
رؤیاها و قصه های پریان با ناخودآگاه آدمی سر و کار دارند و هر دو محتوای ناخودآگاه را نمایان میسازند. اصطلاح ناخودآگاه را نخستین بار فروید به کار برد. فرض بنیادی در نظریه ی او، این است که بخش عمده ی رفتار، ریشه در فرایندهای ناهشیار دارد. مقصود فروید از فرایندهای ناهشیار ترس ها، باورها و خواسته ایی است که شخص از وجود آنها آگاه نیست اما در هر حال بر رفتار او اثر میگذارد. وی برای توضیح دستگاه روانی به سه قسمت «نهاد»، «خود» و «فراخود» اشاره میکند. هر کدام از این ساختها آنگونه که پیش از این نیز به تفصیل اشاره شد، قسمتی از نظام عملکرد روان را توضیح میدهند. نهاد هنگام تولد وجود دارد و اولین ساخت و منبع انرژی روانی است و کاملا بطور ناخودآگاه عمل میکند و برای تمام انگیزه های غریزی در پی خشنودی غیر مشروط است. (اصل لذت) اگر این خشنودی به صورت مستقیم حاصل نشود، «فرایندهای اولیه» فکر را به کار میگیرند تا آنچه را میخواهد از طریق خیالبافی ـاز طریق رؤیا و افسانهـ به دست آورد. (نلسون و ایزرائل، 1369: 127) «خود» اساسا آگاهانه عمل نموده و کار اصلیاش واسطهگری میان انگیزههای غریزی و جهان خارج است. به عبارتی دیگر، «خود» با توقعات «نهاد» و با امر «فراخود» و با الزامات واقعیت عالم خارج در ارتباط تبعی است. «خود» رسیده و بالغ قوهی شناخت و تصمیمگیریاش را به کار میگیرد تا واقعیت را بیازماید و فراخود زمانی پا به میدان میگذارد که خود نارس از اداره ی همه ی تعارضها عاجز شود. در حقیقت نقش فراخود همانند قاضی یا منتقد در برابر خود است و میتوان آن را قطب قضایی و آرمانی شخصیت نامید. قصه های پریان از هر سه قسمت دستگاه روانی انسان سخن میگویند و راه هماهنگ کردن آنها را میآموزند. به اعتقاد بتلهایم، اسطوره ها و افسانه های پریان با زبان اشارات و نمادها با ما سخن میگویند و به ذهن ناخودآگاه ما یعنی هر سه جنبه ی ذهن، «نهاد»، «خود» و «فراخود» خطور میکنند.
این امر، کارایی ذهن را به مراتب افزایش میدهد و پدیده های روانی درونی در محتوای افسانه ها به شکل نمادها تجسم مییابند. بتلهایم بر آن است که چون در قصه ها موضوع بر سر مسایل کلی انسان است، و به ویژه پیرامون مسایلی که ذهن کودک را سرگرم میسازد، باعث رشد «منِ» در حال شکفتن او میگردد. در عین حال نیز هیجانها و فشارهای نیمه آگاه و ناخودآگاهِ او را تسکین میدهد. قصه ها به فشارها و هیجانهای «نهاد» تجسم و اعتبار میبخشند و امکاناتی فراهم میسازند که کودک این فشارها و هیجانها را در هماهنگی با نیازهای «خود» و «فراخود» تسکین دهد. (بتلهایم، 1384: 17)
ویژگیها و عناصر اسطوره و قصه های عامیانه از نظر «اتو رانک»
اتو رانک روانکاوی اتریشی تبار است که در طول زندگی علمی خود، دو رویکرد نسبت به تحلیل داستانهای اسطوره ای و روایتهای عامیانه دارد. او در رویکرد نخست خود در کتاب «اسطوره ی تولد قهرمان» به تحلیل اسطوره ها برمبنای شیوه های فروید میپردازد. در آرای او تولد و بقا به کارهای بزرگ قهرمانی تعبیر و تبدیل میشوند و حتی اسطوره های خلقت نیز به منزله ی تحقق کار آفرینش عالم لحاظ میگردند که از ناحیه ی قهرمان صورت گرفته است.
او نیز همچون فروید اسطوره ها را با رؤیاها قیاس میکند و آنها را آرزوهای سرکوبشده ی ادیپی تصور مینماید که به نحو نمادین و پنهانی ارضا شد هاند و تأثیرش در سازندگان و خوانندگان بالغ اسطوره ادامه مییابد. رانک در کتاب نامبرده با جزئیات بیشتری به بررسی اسطوره ها پرداخته و به ویژه طرح یا الگوی مشترکی برای نوع خاصی از آنها، یعنی اسطوره های قهرمانان آن هم قهرمانان مرد ارائه میکند. فروید و طرفداران او نه تنها اسطوره ی قهرمان، بلکه تمامی انواع اسطوره ها را تحلیل میکنند. با این حال تمام انواع دیگر اسطوره ها را اغلب به اسطوره های قهرمانی نسبت میدهند.
نزد وی، به پیروی از فروید، قهرمانگرایی محدود به همان چیزی است که طرفداران یونگ آن را نیمه ی نخست زندگی مینامند. این برهه که دوره های کودکی، نوجوانی و اوایل بزرگسالی را در بر میگیرد، به تثبیت فرد به عنوان شخصی مستقل در جهان خارج اختصاص دارد (Eliade, 1978: 3985). الگویی که رانک در کتاب اسطوره ی تولد قهرمان در مورد بیش از سی اسطوره ی قهرمان ارائه میگردد، در مرحله ی نخست زندگی رخ میدهد. این الگو از تولد قهرمان آغاز شده و دوره ی شکوفایی او را در بر میگیرد.[10]
رانک با انتشار کتاب «جراحت تولد»[11] حرکتی بنیادین در اصول تفکرات خود نشان داد. او در این کتاب به نحو نظاممندی، تمامی زندگی انسان را آنگونه تفسیر میکند تا با ضربه ی روحی تولد سازگار گردد. وی در این کتاب هنوز همچون فروید اسطوره را برآورنده ی آرزو میداند، اما آرزویی که اکنون باید برآورده شود. آرزویی که در آرای رانک در این کتاب جایگاهی محورین مییابد میل به عدم تولد یا ایجاد زهدانی دومین در صورت تحقق آن است. در این کتاب بر خلاف اثر پیشین وی که همواره پدر در معرض انتقاد و انتقام قهرمان قرار داشت، مادر مقصر اصلی است؛ زیرا قهرمان را به دنیا آورده است. رانک کور شدن ادیپ در پایان ماجرایش را نمادی از بازگشت او به تاریکی زهدان مادر تصور میکند(Rank, 1929: 43).
کارل آبراهام
«کارل آبراهام»[12] نخستین روانکاو آلمانی و یکی از شاخصترین و پیشروترین پیروان حلقه ی فروید است. او نیز همچون رانک اسطورهها را با توجه به آرای فروید تحلیل نموده و به قیاس اسطوره ها با رؤیاها میپردازد. وی در کتاب «رؤیاها و اسطوره ها»[13] به توصیف و تبیین اسطوره ها از دیدگاه روانکاوانه توجه دارد و شباهتهای میان این دو نحله از دانش بشری را بررسی مینماید. از دیدگاه او اسطوره را همچون رؤیا میتوان مورد رمزگشاییِ روانکاوانه قرار داد زیرا تمام چهره های اساطیری با تجارب درونی و روانی مطابقت دارند.
در حقیقت آنچه در این کتاب به عنوان هسته ی اصلی مرکزیت دارد، حالت روانی انسان در دوران کودکی و تأثیری است که تمایلات جنسی بر رفتارهای آتی وی در بزرگسالی دارند(Abraham, 1913: 1).
خیال پروریهای کودکانه و تأثیر آنها در شکلگیری رؤیاها و تبیین اسطوره ها، و نیز جایگاه آرزوها و و اهمیت روانی آنها در رشد کودک از دیگر مباحثی است که آبراهام در کتاب نامبرده به صورت مبسوط بدان میپردازد. اهمیت نمادها در گفتار، رؤیاها و تصویرهای خیالین به اندازه ای است که فصل قابل توجهی از مطالعات روانکاوانه ی اسطوره را رقم میزند.(Ibid: 19) وی در این راستا، حماسه ی «پرومتئوس» را تحلیل مینماید و با توجه به آنچه در این داستان مطرح است، به بررسی اسطوره ایِ داستان «موسی» و «سامسون» میپردازد.
آرای یونگ در تحلیل داستانها، قصه ها و افسانه های پریان
«کارل گوستاو یونگ» پزشک و روانشناس سوییسی از نخستین کسانی بود که به اهمیت دستاوردهای فروید پی برد و نخستین کسی هم بود که از جنبش روانکاوی وی منشعب گردید. این دو روانکاو هر دو در زمینه ی نفسانیات آدمی و حالات روانی او دست به تجربه زدند و به تحلیل کنشهای روانی انسان و ریش هیابی آن پرداختند و با باز کردن دری به درون نهفته ی آدمی فصلی تازه در تاریخ روانشناسی گشودند.
آنها با عرضه ی آرا و تئوری هایی بی سابقه در حوزه ی روانشناسی و روانپزشکی مکتبی را پی فکندند که علیرغم تمامی مخالفهایی که برانگیخت، به نحو عمیق و همه جانبه ای، نه تنها تمامی عرصه ی روانشناسی و رواندرمانی، بلکه بسیاری از قلمروهای دانشهای اجتماعی، انسانشناسی، هنر و ادبیات را تحت تأثیر قرار داد.
در حقیقت تمام حوزه های تفکر و اندیشه، پس از ربع اول قرن حاضر، ابتدا در مغرب زمین و سپس در تمامی جهان، به انحای گوناگون، کم یا بیش، مستقیم یا غیر مستقیم از رنگ و بوی آرای فروید و یونگ تأثیر پذیرفتند. در این میان یونگ به دلیل نگاه عمیقی که به انسان در شبکه ی روابط اجتماعی و تاریخی او انداخت و همچنین به این دلیل که ساختار روانی آدمی را در حوزه ی حیات اجتماعی و در عرصه ی تاریخ مورد بررسی و مطالعه قرار داد و در نهایت به وضع نظریه ی «ناخودآگاه جمعی» پرداخت، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
او بر خلاف فروید، تظاهر امیال جنسی را به مثابه ی محرک کنشهای روانی فرد تلقی نکرد، بلکه زندگی انسان را بسیار پرمعناتر و بامحتواتر از آنچه فروید پنداشته بود، یافت و در برابر اصطلاح «لیبیدو»ی او، اصطلاح «آنیما»[14] و «آنیموس»[15] را به معنای اراده ی حیات وضع کرد و انسان را به عنوان موجودی اجتماعی در معرض تأثرات واقعی از محیطی عینی قرار داد و اختلالات روانی او را نه منبعث از تأثرات نامطلوب دوران کودکی، آنچنان که فروید می پنداشت، بلکه ناشی از تعارض فرد و فشارهای محیط نابهنجار زندگی فعلی او قلمداد نمود و بر این مبنا به ارائه ی روشهای رواندرمانی پرداخت.
صور مثالی و ضمیر ناخودآگاه
مفهوم ضمیر ناخودآگاه در بدو امر تنها به محتویات و مضامین سرکوب شده و از یاد رفته اشاره میکرد. حتی فروید که این ضمیر را به استعاره، عامل فعال میدانست، آن را چیزی بیش از محل تجمع مضامین و محتویات سرکوبشده و از یاد رفته ای به حساب نمی آورد که طبق همین محتویات، معنایی کُنشی دارد.
از اینرو ضمیر ناخودآگاه را دارای طبیعتی منحصراً فردی میدانست، هرچند که از قالبهای ذهنی کهن و اساطیری آن آگاه بود. با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت که یونگ با آنکه بر دیدگاه فروید مبنی بر وجود ضمیر ناخودآگاه صحه میگذارد، قایل به گونه ای دیگر از ضمیر ناخودآگاه نیز هست که دیگر نه مبیّن اندیشه ها و آرزوهای کام نیافته و هراسهای فردی، بلکه مخزن گرایشها و افکاری است که در نزد همه ی ابنای بشر مشترک هستند. او در کتاب «چهار صورت مثالی» به وجود لایه ای عمیقتر در ورای ناخودآگاه شخصی قایل است که نه فرد خود آن را کسب میکند و نه حاصل تجربه های شخصی است.
وی این لایه ی عمیقتر را «ناخودآگاه جمعی» مینامد که به ناخودآگاه فردی تعلق ندارد و از خصیصه ی همگانی بودنی برخوردار است که بر خلاف روان شخصی از محتویات یا رفتارهایی سرچشمه میگیرد که کم وبیش در همه جا و نزد همه کس یکسان است. به عبارت دیگر در همه ی افراد یکی است و از اینرو زمینه ی روانی مشترکی را تشکیل میدهد که دارای ماهیتی فوق فردی است و در همه ی انسانها وجود دارد[16] (یونگ، 1390: 12).
اسطوره ها و افسانه های پریان یکی دیگر از انواع معروف تجلی صور مثالی قلمداد میشوند. از آنجا که یونگ نیز اسطوره محور[17] است و با نمادها بیش از نشانه های زبانشناسی سر و کار دارد، به رویکردهای اسطوره پژوهی و روانشناختی قصه های پریان توجه خاص دارد. در روانشناسی او ناخودآگاهی، گذشته از لایه ی فردی لایه های ژرفتری از روان را نیز در بر میگیرد که وی آنها را فصل مشترک و میراث روانیِ همه ی افراد بشر میداند. یونگ زبان این روان آغازین را در ساختار امروزین ذهن بازشناسی کرده و به قالبها و انگاره هایی میرسد که به گفته ی او اندامهای روانِ پیش از تاریخ ما هستند. (یاوری، 1378: 46)
جهان بی زمان سمبلها و میراث کهن آنها در قصه های پریان، محتویات ضمیر ناخودآگاه را به مرحله ی آگاهی میرسانند؛ یونگ آنها را سویه ی آشکار کهنْ الگوهای ناآشکار دانسته و رؤیاهای عمیق و آفرینشهای ادبی و هنری را زمینه ی تجلّی و بازیافتن آنها به شمار می آورد. از این رو، حجم گسترده ای از آفرینشهای هنری و قصه های جادویی از ناخودآگاه جمعی بشر حکایت دارند. سخنان یونگ درباره ی نماد، آرکی تایپ و ناخودآگاه جمعی نیز این مطلب را تأیید میکند که رمز نماینده ی یک مضمون ناشناخته بوده و وجود و پیدایی آن بستگی به روان به ویژه بخش ناآگاه آن که مکان تجربههای فراموش شده است، دارد(پورنامداریان، 1386: 235).[18]
با تمرکز یونگ بر نمادهای اساطیری و صورتهای ازلی در رؤیا و آفرینشهای هنری میتوان به وجود نظم و نظامی در اغلب قصه های پریان اشاره کرد که پیام آن به صورت درونمایه ای در این قصه ها تکرار میشوند. در حقیقت حرکت قهرمان قصه در قالب سفر برای رسیدن به غایتی است که از منظر یونگ با موفقیت در گذراندن مرحله ای به نام «فرایند فردیت» محقق میگردد. یونگ این فرایند را دارای سیری تدریجی دانسته که در نیمه ی دوم زندگانی فرد توسعه و تحول مییابد. (فوردهام، 1388 : 124)
در این مرحله «فردیت» قهرمان داستان تغییر پیدا میکند و قابل دسترس است. در نتیجه ی این فرایند که رشد روانی قهرمان را به دنبال دارد، شخص به یک واحد روانی کُلی[19] تبدیل شده که جداناپذیر و تقسیم ناشدنی است. با توجه به آرای یونگ میتوان فردانیت را محل اتحاد و یگانگی آگاهی و ناآگاهی دانست که تحقق آن لاجرم دشواری هایی در پی دارد زیرا فرانمود شوریدگی «من»[20] است در برابر قهر و استیلایی که «خویشتن»[21] (self) بر آن اعمال میکند. (مورنو، 1384 : 24)
فرایند فردانیت و روان شناسی ولادت مجدد
یکی از مضامین اصلی قصه های پریان یا قصه های جادویی، سفر است. سفر در این قصه ها باری نمادین دارد و قهرمان در آن از طریق جست وجو در جهان خارج به هویت، آگاهی و در نهایت به استقلال لازم دست مییابد.
در حقیقت، در این سیر و سفر فرازمانی و فرامکانی که در روانشناسی یونگ از آن با عنوان «فرایند فردیت»[22] یا «سفر به ناخودآگاه» یاد میشود، نوعی حرکت جادویی صورت میگیرد که لازمه ی تحقق آن شناخت شمار معینی از کهن نمونه هایی است که در مراحل گوناگون این فرایند پدید م یآیند. این نمونه های ازلی همانگونه در اسطوره ها و داستانهای پریان ظاهر میشوند که در رؤیاها و محصولات خیال پردازی روان نشان داده میشوند.
فرایند فردانیت، با مرکزیت حجم قابل توجهی از کهن الگوهای یونگی، یگانگی دو لایه ی محوری از روان ـخودآگاهی و ناخودآگاهیـ را در قالب اعمالی نمادین و در طی سفری آیینی برای قهرمان میسر میسازد. در حقیقت گذر از رویه های مختلف «سایه»[23] و تلاش در تعدیل نیروی بازدارنده ی آن که ریشه در ویژگی های روانی منفی قهرمان دارد، او را در مرحله ای نوین به دیدار «آنیما» مشرّف میسازد. بدین ترتیب قهرمان، با شناخت سویه ی مادینه ی روان خود، قابلیت چشمگیری در شناخت «پیر خردمند»[24] که همان حقیقت مانای وجود اوست، پیدا میکند.
شناخت جایگاه این پیر که خود یکی از کهن ترین سنخ های باستانی روان آدمی است و عمل کردن به فرامین او مسیر فردانیت قهرمان را به نتیجه ای میرساند که از ویژگیهای روانشناسیک بالایی برخوردار است. در حقیقت زایش دوباره ای که در حوزه ی نمادشناسی آیینی، همان شناخت «خویشتن» و یگانگی با آن است، زندگی روانی قهرمان را در الگویی مشخص و پیش برنده به هدف غایی خود میرساند.
فرایند فردانیت یا روند یافتن خویشتن در رشد و تکامل شخصیت قهرمان به شکل باطنی نقش بسزایی داشته و همانگونه که «مورنو» در کتاب «یونگ، خدایان و انسان مدرن» اشاره میکند، از قابلیت های فطری انسان برای تحقق وحدتی یکپارچه و جدایی ناپذیر میان آگاهی با ناآگاهی و رسیدن آنها به یک «ُکل منسجم» خبر میدهد. (مورنو، 1384: 43)
در این فرایند عوامل آگاه و ناآگاه در شکلگیری رشد انسانی بطور یکسان عمل کرده و اتحاد آنها قهرمان را به مرحله ی والای رشد روانی سوق میدهد. از این رو ناخودآگاهی در روانشناسی یونگ از آرای فروید فراتر میرود و با گذر از تجربه های زیسته و امیال سرکوب شده به لایه های عمیقتر روان انسان که همان محل دیریاب و دیررس روان جمعی آدمیان است، میرسد.
مفهوم ولادت مجدد همواره به یک معنا به کار نمیرود. از آن جا که این مفهوم دارای وجوه مختلف است، در اینجا بیشتر به آن مفهومی توجه میشود که دراسطوره ها، افسانه ها و قصه های عامیانه تحقق مییابد.[25] تولد دوباره ای که حاصل یگانگی خودآگاهی و ناآگاهی است، با خروج از فضایی تاریک که نمادی از زهدان مادر است، صورت میگیرد. یونگ سوره ی «کهف» را راز ولادت مجدد میداند و با تحلیل نمادین آن اذعان دارد که غار محل ولادت مجدد است. یعنی آن گودال مخفی که انسان در آن محبوس میشود تا پرورده و تجدید گردد.[26] میان، مرکزی است که گوهر در آن می آرمد.
مکانی است که پرورده شدن یا مناسک قربانی و یا دگرگونی در آن رخ میدهد. (یونگ، 1390: 83) غار همان محل مرکزی یا مکان دگرگونی است؛ جایی که هفت تن در آن به خواب رفتند، بی اندیشه ی آنکه تداوم حیات را در حد جاودانگی تجربه خواهند کرد. آنان وقتی بیدار شدند که سیصد و نه سال خفته بودند.[27]
این حکایت، بدین معناست که کسی که به چنین غاری یعنی غاری که همه در خود دارند و یا به تاریکی که در پشت خودآگاهی نهفته است گام نهد، از همان ابتدا خود را جزئی از فرایند ناخودآگاه دگرگونی مییابد و از طریق نفوذ در ضمیر ناخودآگاه با محتویات ضمیر ناخودآگاه خویش ایجاد ارتباط میکند. حاصل آن شاید تغییر شدید شخصیت به معنای مثبت یا منفی باشد.
دگرگونی غالباً به تداوم دوره ی طبیعی حیات یا وعده ی جاودانگی تعبیر میشود. آن هفت خفته با عدد مقدس خود اشاره به این نکته دارند که از خدایان هستند و در طول خواب دگرگون شده و بدین طریق از جوانی جاوید بهره میگیرند. بازگشت حالت اولیه در حکم دست یافتن دوباره به جوانی جاوید است.
سوره ی کهف با ترسیم چنین منظره ای از ابدیت و بهشت و دوزخ پایان مییابد و علیرغم خصلت به ظاهر از همگسیخته و ناملموس خود تصویری تقریباً کامل از دگرگونی روان یا ولادت مجدد ترسیم مینماید که در آرای یونگ، همانطور که به کرات اشاره شد، فرایندی موسوم به فردانیت میباشد. وی با چنین رویکردی تفسیری روانشناختی از داستان «موسی» در قرآن نیز به دست میدهد. با توجه به سوره ی نامبرده، موسی مردی است که در جست وجو یا همان «طلب» است.
او در سفر سمبلیک خود با سایه ی خویش یعنی «خادم» یا «مرد پست تر» همراه است. «یوشع» فرزند «نون» است و نون نامی است برای «ماهی» و منظور از آن این است که اصل و نسب یوشع از اعماق آبهاست؛ یعنی او از ظلمتهای جهان سایه می آید. آنان به نقطه ای خطرناک میرسند. به «مجمع دو دریا» که به خاک ریز سوئز تعبیر می شود و محل تلاقی دریاهای شرق و غرب است.
جوزف کمپبل و محوریت قهرمان
جوزف کمپبل از شاگردان مکتب فکری یونگ نیز در کتاب «قهرمان هزارچهره»[28]، به بررسی سیر تحول قهرمان پرداخته و آن را در چند مرحله تحلیل میکند. عزیمت[29] (دعوت به آغاز سفر، امدادهای غیبی، عبور از نخستین آستان، شکم نهنگ)، آیین تشرف[30] (جاده ی آزمونها، ملاقات با خدابانو، دیدار زن وسوسه گر، آشتی با پدر، دریافت نقش خدایان و پیوستگی با برکت نهایی) و بازگشت[31] (امتناع از بازگشت، یاریگری دست نجات از خارج، عبور از آستان بازگشت، فرار جادویی و رهایی و آزادی در زندگی) فصلهای مختلف کتاب او را تشکیل میدهند.
در حقیقت، کمپبل در الگویی که برای سفر قهرمان ارائه میدهد، به بررسی یک سیر ماجراجویانه ی اسطوره ای میپردازد که در آیین گذار[32] تحقق مییابد. بدین ترتیب که قهرمان از زندگی روزمره دست میکشد و سفری به قلمرو شگفتیهای ماوراءطبیعه آغاز میکند. در آنجا با نیرویی شگفت روبه رو میشود و به پیروزی قطعی دست می یابد.
«کریستوفر ووگلر» در کتاب «سفر نویسنده» مراحل سفر قهرمان را به دوازده مرحله افزایش داده که الگوی اصلی آن را از آرای کمپبل گرفته است. بر اساس الگوی وی، قهرمان در دنیای عادی، جایی که دعوت به ماجرا را دریافت میکند، معرفی میشود. او در آغاز به سفر بی میل است و در مواردی به ردّ دعوت میپردازد، اما از طرف یک پیر یا استاد دانا مورد ارشاد و راهنمایی قرار میگیرد.
قهرمان با عبور از نخستین آستانه، وارد دنیای ویژه ای میشود که در آن با آزمونها، متحدان و دشمنان رو به رو میگردد. او پس از راهیابی به ژرفترین غار، از دومین آستانه عبور میکند و آزمایشهای بسیاری از سر میگذراند. در این مرحله که مرحله ی نهم از مراحل ووگلر است، پاداش خود را به چنگ می آورد و در مسیر بازگشت به دنیای عادی مورد تعقیب قرار میگیرد. بدین ترتیب قهرمان از سومین آستانه عبور میکند و نوعی تجدید حیات را از سر میگذراند که از رهگذر آن نوعی دگرگونی میپذیرد. او در مرحله ی پایانی که مرحله ی بازگشت است، تجربه های ارزشمندی برای دیگران با خود به همراه دارد (ووگلر،1387: 49).
در آیینهای مربوط به مناسکِ گذر، طیِ مراحلی که بخشی از آنها ریشه در اسطوره ها و افسانه ها دارد، برای قهرمان اصلی داستان ضروری است. در بسیاری از داستانهای اسطوره ای و افسانه های پریان، قهرمان با گذراندن تمامی این مراحل در قالب سفری نمادین، رسیدن به ناخودآگاه را میسر میسازد.
سفری که در این داستان برای وی و نمونه های آن در قصه های پریان رخ میدهد، سفری نیست که با مختصات مکانی و امکانات طبیعی تحقق پیدا کند، بلکه فرایندی است که درون شخصیت قهرمان با هدف کنکاش در درون خویش برای دستیابی به جنبه های پنهان ضمیر اتفاق میافتد تا به بیان دیگر هدف غایی یا «خویشتن» کشف گردد. قهرمان از طریق این سفر که از جنبه های نمادین مختلفی برخوردار است، با جستجو در جهان خارج به هویت، آگاهی و در نهایت استقلال روانی دست می یابد.
یونگ قهرمانی را به نیمه ی دوم زندگی متعلق میداند، کمپبل نیز در کتاب قهرمان هزار چهره که همتای کتاب اسطوره ی تولد قهرمان رانک محسوب میشود، عمل قهرمانی را برخلاف رانک که آن را با نیمه ی نخست زندگی قهرمان هم پیوند میدانست، به نیمه ی دوم زندگانی قهرمان محدود مینماید. لازم به ذکر است که رانک در الگوی مشهور خود در کتاب اسطوره ی تولد قهرمان هم قهرمانان الهی و هم قهرمانان انسانی را منظور میدارد. در حالی که قهرمان رانک به زادگاهش بازمیگردد، قهرمان کمپبل روانه ی جهان جدید و غریبی میشود که هرگز آن را ندیده و حتی از وجود چنین جهانی بی خبر است.
دست سرنوشت، قهرمان را با ندایی به خود میخواند و مرکز ثقل او را از چارچوبهای جامعه به سوی قلمرویی ناشناخته میگرداند. این قلمروی سرنوشت که هم سرشار از گنجها و هم محل خطرهاست به اشکال گوناگونی همچون قلمرویی در زیر زمین، یک جنگل، زیر امواج و یا فراسوی آسمانها، همچون جزیره ای مهآلود یا کوهستانی بلند و باشکوه و یا چون سرزمینی برآورده از اعماق رؤیاها نمایان میشود.(کمپبل، 1389: 85)
به زعم کمپبل در همان کتاب، این جهان عجیب و غریب، همان جهان خدایان است و قهرمان باید عملاً اهل جهان انسانی باشد؛ آن هم به این دلیل که دو جهان، بتوانند در تقابل با یکدیگر قرار بگیرند. در این جهان شگفت آور و ورای طبیعی، قهرمان به ویژه با الهه ای عالیمرتبه و خدایی متعالی ملاقات میکند. الهه ی مادروار، موجودی دوست داشتنی و جذاب است زیرا او مظهر تمام زیباییها، پاسخی به تمامی تمایلات و غایت موهبت آور تمامی جست وجوهای زمینی یا ماورایی قهرمان است. (همان: 111)
ماری لوییس فون فرانتس و استفاده از روش یونگ در تحلیل قصه های پریان
«ماری لوییس فون فرانتس»[33] از جمله شاگردان مکتب روانشناختی تحلیلی یونگ است که در آثار مختلف خود از جمله «فرایند فردیت در افسانه های پریان»[34]«نمونه های کهن الگویانه در مطالعه ی قصه های پریان در روانشناسی یونگ»[35]، «تفسیر قصه های پریان»[36] و «زنانگی در قصه های پریان»[37] به تبیین آرای یونگ در حوزه ی داستانهای عامیانه و افسانه های پریان میپردازد. وی برای اولین بار به تفسیر آرکیتایپ های قصه های پریان دست یازید و با ابعاد فلکلورشناسانه و قومشناختی که ریشه در آرای یونگ داشت، به تحلیل آنها پرداخت. پس از او، آنچنان که خود در کتاب «تفسیر قصه های پریان» اشاره میکند، مطالعات روانشناختی قصه های پریان با چارچوبی نظاممند و هدفدار آغاز گردید و در مکتب فروید برونو بتلهایم با کتاب «کاربردهای افسون» آغازگر راهی شد که بعدها ادامهدهندگان بسیاری پیدا کرد
. او نیز همچون استادش یونگ بر آن است که تمامی دشواریهایی که برای قهرمانان قصهها پیش می آید، ناشی از اختلالات روانی میباشد که در روان آنها پنهان است. وی بر همذاتپنداری خواننده با قهرمانان قصه های پریان تأکید داشته و بر این نظر است که محتمل است که اختلالات روانی موجود در روان قهرمانان در روان خوانندگان آنان نیز وجود داشته باشد. (Von Franz, 1996: 1) در تعداد قابل توجهی از قصه های پریان، ناخودآگاه محتویات خود را از طریق شیوه ی اسرارآمیز رؤیا نمایان میسازد. تمامی این رؤیاها دربردارنده ی مفاهیمی نمادین هستند زیرا تنها جهان رؤیاها و تخیلات فعال است که میتواند این قبیل قصه ها را که در یک فضای انتزاعی سیال قرار دارند، با توجه به مرکزیت کهن الگوهای یونگی در خود پرورش دهد.
فون فرانتس به پیروی از استادش یونگ، در کتاب «فرایند فردیت در افسانه های پریان»، چهار گروه مختلف از افسانه های پریان را برای بررسی، انتخاب و تفسیر کرده است. درونمایه ی تمامی این داستانها اساساً حول محور «گنجینه ی اصلی» که در قالب پرنده یا جواهر ارائه شده، میگردد تا توسط آنها برخی از مفاهیم مربوط به «خویشتن» و سفر سختی را که برای درک آن وجود دارد، مطرح سازد.
او در این کتاب و کتابهای دیگر به تحلیل قصه ها در سنت یونگ میپردازد و تمام ساز و کارهای داستانی را در خدمت رسیدن قهرمان به فردانیت خویش قرار میدهد. قهرمان در این قبیل داستانها، تمامی مراحل سلوک آیینی خود را برای شناخت و درک خویشتن خویش با شناخت آنیما و قبول دعوت او برای سفر به ناخودآگاه و دریافت راهنمایی های پیر خرد و مبارزه با جنبه های متعدد سایه ی خود طی کرده و در پایان با خروجی نمادین از مرحله ی صعبناک که با ویژگیهای خاصی متصف است، مراحل بلوغ و تشرف را طی کرده و تولد دوباره ی خود را با خروج از مراحل دشوار تجربه مینماید.
وی پس از این گذر اسطوره ای است که مراحل مختلف ناخودآگاهی را دریافته و با از بین بردن رویه های منفی وجود خود، به شناختی دست مییابد که هدف اصلی سفر سمبلیک او قلمداد میشود (Von Franz, 1997: 23 – 26).
در آیینهای مربوط به مناسک گذر سیر مراحلی که بخشی از آنها ریشه در اسطوره ها و افسانه ها دارد، برای قهرمان اصلی داستان ضروری است. در اغلب قصه ها، قهرمان با گذراندن تمامی این مراحل در قالب سفری نمادین به ناخودآگاه خود دست مییابد. سفری که در این داستانها برای قهرمانان اصلی افسانه رخ میدهد، سفری نیست که با مختصات مکانی و امکانات طبیعی تحقق پیدا کند بلکه فرایندی است که قهرمان با هدف کنکاش در درون خویش برای دستیابی به جنبه های پنهان ضمیر اتفاق می افتد تا به هدف غایی یا «خویشتن» خویش دست یابد. (Von Franz, 1996: 19) قهرمان از طریق این سفر که از جنبه های نمادین مختلفی برخوردار است، با جستجو در جهان خارج، به هویت، آگاهی و در نهایت استقلال روانی دست مییابد.
«عزیمت» قهرمان آنچنانکه کمپبل در کتاب قهرمان هزار چهره بررسی می کند، با پاسخ مثبت به دعوت برای سفر آغاز میشود. با این پذیرش قدرتِ انجامِ عملِ مثبت در قهرمان شکل گرفته و با کمک نیروهای حمایتگر و امدادهای غیبی از «نخستین آستان»[38]عبور میکند. خروج موفقیت آمیز از «شکم نهنگ»[39] که قهرمان را به مرحله ی دوم سیر خویش یعنی «آیین تشرف»میرساند. گذراندن آزمونهای مختلف، ملاقات با «خدابانو» و شناخت جنبه های متعدد «سایه» قهرمان را در آخرین مرحله که همان مرحله ی «بازگشت» است قرار میدهد. او با عبور از آستان بازگشت، راز دو جهان را دریافته و با رهایی و آزادی به زندگی بازمی گردد.
نتیجه گیری
داستانهای اسطورهای، روایتهای عامیانه و قصه های پریان اهمیت بسزایی در آشکار ساختن محتویات ناخودآگاه دارند. روانشناسی نوین با ارائه ای نظریاتی پیرامون این دست از آثار بشری، نقش مهمی در تحلیل این آثار و همچنین تبیین کارکرد آنها در میان دیگر انواع ادبی دارد. «زیگموند فروید» با برجسته کردن نقش «مادر» و بررسی اهمیت محوری او در دوران پیش از بلوغ به بیان تمایل کودک به مادر و عدم کامیابی از او به تحلیل آثاری همچون «مونالیزا» و اسطوره ی مشهور سوفوکل میپردازد.
فروید «عقده ی اُدیپ» را ویژگی تمامی افراد بشر تصور کرده و بر آن است که هرکدام از ما به نحوی در پی برآورده کردن آن می باشیم. او با نگاهی خاص به مسأله ی بلوغ و اهمیت آن در رشد روانی کودک به قصه های عامیانه نیز توجه میکند و با خوانش روانشناخی قصه ی «کلاه قرمزی»، به خطراتی که جامعه ی جنگل نمای پیرامون برای نوجوان دارد، اشاره میکند.
پس از فروید «برونو بنلهایم» این راه را ادامه داد و با توجه به مسأله ی «اصل لذت» در «مقابل» اصل واقعیت» دارد، قهرمان را با توجه به بحران هستی، در فرایندی که با گذر از یک مرحله ی خاص تکمیل میگردد، به هستی پیش از تولد در رحم مادر بازمیگرداند. «اتو رانک» نیز با پیروی از فروید، با دو رویکرد نسبت به داستانهای اسطوره ای و قصه های عامیانه، به مقوله ی «تولد» به عنوان عملی قهرمانی نگریسته و آن را در حدود سی داستان مورد تحلیل روانشناختی قرار میدهد.
یونگ با کشف جهان تاریک ناخودآگاه و اهمیت «فرایند فردیت» برای رسیدن به آن در قالب سفری سمبلیک دریچه ی تازه ای در مطالعه ی اسطوره، داستان و قصه گشود. قهرمان مورد نظر او و شاگردان هماندیشش، در حرکتی آیینی که همان «مناسک گذر» برای یگانگی خودآگاه و ناخودآگاه است، به یک «کُل یکپارچه» تبدیل میشود که از نوعی استحاله ی روانی و دیگرگونی درونی خبر میدهد.
آنچه یونگ درباره ی این فرایند میگوید، با آنچه مکاتب روانشناختی مدرن به عنوان یافتن هویت فردی مطرح میکنند، تفاوت بسیاری دارد. یونگ اصطلاح «خود» را «کانون غیرقابل درک درونی کل شخصیت» تعریف میکند. امکان نزدیک شدن به این مرکز درونی وجود دارد، اما یکپارچه شدن با آن هرگز امکانپذیر نیست و فرجام انسان به آن بستگی دارد.
منابع
آریان پور، امیرحسین (1336). فرویدیسم، تشریح و انتقاد آن، مجله صدف، شماره 3 و 2 آبان و آذر.
آسیابادی محمدی، علی (1390). مولوی و اسرار خاموشی، تهران، سخن.
امیر قاسمی، مینو. حاجیلو، فتانه(1390). نشانه شناسی مناسک گذر، تهران، ستوده.
ایلیاده، میرچا(1382) اسطوره، رؤیا، راز، ترجمه رؤیا منجم، تهران، نشر علم.
ـــــــــــ (1391) تصاویر و نمادها، ترجمه محمدکاظم مهاجری، تهران، پارسه.
ایستوپ، آنتونی(1390). ناخودآگاه، ترجمه شیوا رویگریان، تهران، نشر مرکز.
بتلهایم، برونو (1384). کاربردهای افسانه و افسون، ترجمه کمال بهروزنیا، تهران، نشر افکار.
ـــــــــــ (بی تا). کاربردهای افسون، ترجمه کاظم شیوا رضوی، تهران، مؤلف.
برفر، محمد(1389) آینه جادویی خیال، تهران، امیرکبیر.
بیلسکر، ریچارد (1388). اندیشه یونگ، ترجمه حسین پاینده، تهران، آشیان.
پورنامداریان، تقی(1386). رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
سگال، رابرت آلن(1389). اسطوره، ترجمه فریده فرنودفر، تهران، بصیرت.
فروید، زیگموند (1391). تفسیر خواب، ترجمه شیوا رویگریان، تهران، نشر مرکز.
فوردهام، فریدا(1389). مقدمه ای بر روان شناسی یونگ، ترجمه مسعود میربهاء، تهران، جامی.
فون فرانتس، ماری لوییز (1383). فرایند فردیت در افسانه های پریان، ترجمه زهرا قاضی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
کمپبل، جوزف (1389). قهرمان هزار چهره، ترجمه شادی خسروپناه، مشهد، گل آفتاب.
مورنو، آنتونیو(1388). یونگ، خدایان و انسان مدرن، ترجمه داریوش مهرجویی، تهران، نشر مرکز.
نلسون، ریتاویکس و ایزرائی، آلنسی (1369). اختلالهای رفتاری کودکان، ترجمه م. تقیمنش طوسی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی.
ووگلر، کرستوفر(1387). سفر نویسنده، ترجمه محمد گذرآبادی، تهران، انتشارات مینوی خرد.
هال، کالوین اس (1391). مقدمات روانشناسی فروید، ترجمه شهریار شهیدی، تهران، آینده درخشان.
یاوری، حورا (1386). روانکاوی و ادبیات، تهران، سخن.
یونگ، کارل گوستاو (1389). انسان و سمبلهایش، ترجمه محمودسلطانیه، تهران، جامی.
ـــــــــــ (1389). روانکاوی لئوناردو داوینچی، ترجمه پدرام راستی، تهران، ناهید.
ـــــــــــ (1368). چهار صورت مثالی، ترجمه پروین فرامرزی، مشهد، آستان قدس رضوی.
ـــــــــــ (1389). روانشناسی و دین، ترجمه فؤاد روحانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
ـــــــــــ (1391). جهان نگری یونگ، ترجمه جلال ستاری، تهران، توس.
Abraham, Karl, Drams and myths, translated by William. A. White, New Yourk, 1913
Dorson, J.A, A Dictionary of Literature Terms, England, 1984
Eliade Micea, Birth and Rebirth and Brothers, New Yourk, 1958
Encyclopedia of religion, second edition, Lindsay Jones, 1987. ______
Lacan, Jacques. Desire and Interpretation of Desi re in Hamlet, Translated by James Hulbert, Yale French Studies, 1977
Rank, Otto. The myth of birth of the hero (A psychological interpretation of mythology) Martino
Publishing, 2011
______.The trauma of birth, London, Kegan Paul, New York, Harcourt Brace, 1929
Saussure, Ferdinand. Course in General Linguistics. Translated by Wade Baskin, London, Philosophical Library, 1959
Von Franz, Marie Louise. The Feminine in Fairy Tales, Shambahala, Boston, London, 1993
_____________. The Interpretation of Fairy Tales, Shambahala, Boston, London,
______________.The Archetypal pattern in Fairy Tales Studies in Jungian psychology By Jungigan Analysts, Inner City Book, 1996
[2] Sigmund Freud
[3] Carl Gustav Jung
[4] Alfred Adler
[5] Bruno Bettelheim
[6] Otto Rank
[8] The Uses of Enchantment
[11] The Trauma of Birth
[12] Karl Abraham
[13] Dreams and Myths
[14] Anima
[15] Animus
[17] Myth centric
[19] A Whole
[20] Ego
[21] Self
[22] The Process of Individuation
[23] Shadow
[24] The old wise Man
انتقال نفس(Metempsychosis)، تناسخ(Reincarnation)، رستاخیز(Resurrection)، ولادت مجدد(Rebirth) و شرکت در فرآیند دگرگونی(Participation in the Process of Transformation).
[28] The Hero With Thousand Faces
روانشناسی اسطوره و داستان
[29] Departure
[30] The Initiation
[31] The Return
[32] Rites of passage
[33] Marie Louise von Franz
[34] Individuation in Fairy Tales
[35] Archetypal Patterns in Fairy Tales Studies in Jungian Psychology
[36] The Interpretation of Fairy Tales
[37] The Feminine in Fairy Tales
[38]. The First Threshold
[39] .The belly of the Whale
. لازم به ذکر است که طرفداران معاصر فروید اسطوره ها را در تقابل با قصه های پریان قرار داده و عمدتا برآنند که اسطوره ها به دلیل ارتباط تنگاتنگ با «من» (اگو) نسبت به قصه های پریان که در خدمت نهاد هستند، اهمیت بیشتری دارند. (سگال، 1389: 170) اما از نظر بتلهایم، فرامن (سوپراگو)ی اسطوره ای چنان انعطاف ناپذیر است که نمیتوان به آن حد از بلوغ که از آن حمایت مینماید، رسید. [i]
مطالب دیگر
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…