برندۀ من بوکر برای مریم میرزاخانی چنین نوشت…
«هوارد جکوبسن» رماننویس مطرح انگلیسی یادداشتی را درباره درگذشت «مریم میرزاخانی» منتشر کرده است.
«گاردین» نوشت: «هوارد جکوبسن» نویسنده صاحبنام انگلیسی و برنده جایزه «من بوکر» طی یادداشتی که در «گاردین» منتشر کرده، به «مریم میرزاخانی» ریاضیدان ایرانی و مرگ این نابغه جهانی پرداخته است. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
«مریم میرزاخانی» ریاضیدان درگذشت. او ۴۰ ساله بود و من پیش از اینکه درباره درگذشتش در روزنامهها بخوانم، هرگز از او چیزی نشنیده بودم. داستان عمیقا غمانگیزی است: «میرزاخانی» متولد ایران بود و استاد دانشگاه «استنفورد»، او تنها زنی بود که موفق به کسب مدال «فیلدز» شده بود؛ جایزهای در عرصه ریاضی که همپایه جایزه نوبل است. بنا به ادبیات روزنامهای، همسر و دخترش از او باقی ماندهاند (اصطلاح انگلیسی که در اینجا به کار رفته is survived به معنی زنده بودن است؛ یعنی زندگی مریم میرزاخانی با زنده بودن همسر و فرزندش ادامه دارد).
من همیشه بیان اصطلاح «زنده ماندن» را به طرز بیرحمانهای غیرقابل تحمل میدانستم. گسستی صورت گرفته، جایی برای خطا نیست: او رفته، آنها باقی ماندهاند. و در این مورد، چه مادر و همسر جوانی.
به دلایل دیگری هم این داستان غمانگیز است؛ که کوچکترین آنها قدرت چهره میرزاخانی در عکسی است که اکثر روزنامهها کار کردند. نوعی زیبایی که فقط میتواند از ذهن به صورت کوچ کرده باشد، تجلی زیبایی نبوغی استثنایی. بنابراین، فقدان دوچندان میشود؛ فقدان زودهنگام یک فرد و فقدان زودهنگام نبوغ او.
یادم میآید در مدرسه نوعی تمایز کیفی ناگفته بین آنهایی که ریاضیات و علومشان خوب بود – کشیشهای اعداد و علوم – و ما که شاعرانهتر بودیم، وجود داشت. همانطور که «وردزورث» گفته، ابزار ما “زبانی بود که مردان از طریق آن با مردان حرف میزنند”. تصور – حداقل در حوزه ما وردزورثیها – بر این بود که خلاقیت مال ماست. من از آن زمان فکر میکنم کلمه “خلاقیت” باید گسترهای بیش از این داشته باشد. گاهی آزادیهایی به ما میداد که آزادی از ساختار، دانش و لزوم اقناع از آن جمله بود.
گفته میشود میرزاخانی پیش از روی آوردن به ریاضیات، نویسنده بوده. بعید است او به نفع رشته سطح پایینتر و کمتر هنری، دست به انتخاب زده باشد. او غرق شدنش در ریاضیات را به زبانی که هر نویسندهای متوجه میشود، بیان کرده: «مثل گم شدن در جنگل و تلاش برای استفاده از هر دانشی که تو را به راهکارهای جدید هدایت میکند و با شانس اینکه راهی به بیرون پیدا کنی.»
البته که شانس، اینچنین نیست. این سِری است که «کیتس» آن را “توانایی منفی” خوانده، اعتماد به اینکه تنها اگر ما جرات کنیم و بدون زودرنجی و تاکید بر تاریکی، خود را وسط معرکه بیندازیم، کار، خودش درست میشود – بدون اینکه مطمئن باشیم راهی به بیرون پیدا میکنیم. بهترین نوشتار همینجا اتفاق میافتد؛ ناخواسته، نادانسته، سپاسگزار و غافلگیرشده. منظور ما از خلاقیت دقیقا چنین چشمپوشی از اراده و خواست است. بنابراین، ریاضیدان و هنرمند در یک تاریکی شریک هستند و به یک خدا کرنش میکنند. شاعران هم درست مثل ریاضیدانها در افسوس مرگ میرزاخانی شریک هستند.
«هوارد جکوبسن» رماننویس و روزنامهنگار انگلیسی است. این نویسنده ۷۴ ساله که برای نگارش رمانهای طنز شهرت دارد، سال ۲۰۱۰ جایزه «من بوکر» را از آن خود کرد. او سال ۲۰۱۴ هم به فهرست نهایی نامزدهای «بوکر» راه پیدا کرد.
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…