دیدار و شراکت با یان لیه ونس :
در تابستان سال 1623 به لیدن بازگشت و با “یان لیه ونس” مشهورترین و چیره دست ترین نقاش کم سن و سال شهر خود ملاقات کرد. وقتی این دو نقاش جوان با یکدیگر ملاقات کردند تصمیم گرفتند که دوستی و شراکتی دائمی را تجربه کنند. چرا که از نظر شخصیتی و کاری به یکدیگر شباهت وافری داشتند.
سفارش دهندگان و مردم نیز با ورود استادی مشابه لیه ونس محبوبشان مسرور و خوش وقت شدند و سفارشاتی بزرگ را به کارگاه شراکتی آن دو روان ساختند.
در نتیجه تابلوهایی چون :
- سنگسار کردن استیون قدیس
- پالامدس و آگاممنون
- و داوود جالوت بود.
با وجود زیبایی فراوانی که در نگاه اول از دیدن این چند تابلو به چشم می خورد، اشتباهاتی فاحش به خصوص در تناسب پیکره ها وجود دارد. و از طرفی رنگ های بیشترعناصر تابلوها خسته کننده به نظر می آیند. این بار قضاوت مردم در رابطه با آثار رامبراند صحیح بود و او را به این نتیجه رساند که مصالح موجود در اختیارش آزمایشاتی فراوان را می طلبند. او به هیچ یک از احزاب فکری و عقیدتی متمایل نشد چرا که از نظر وی انسان مقدس ترین ومهمترین آفریده ها بود و فرقی ندارد که آدمی چه فکر می کند. خواه اشتباه یا درست می اندیشد مهم اصل وجودی انسان می باشد که از منبع خیر و خوبی سر چشمه می گیرد. این نوع نگرش باعث می شد شخصیتهای منفی و مثبت آثار وی در کنار هم قرار گیرند تا جایی که از پست ترین و شنیع ترین افراد موجود در تابلو احساس همانند انزجار و نفرت به بیننده مستولی نگردد.
نگاهی به زندگی و آثار رامبرانت
نتیجه تلاشها و جهانبینی رامبراند
- بلعم پیامبر
- طوبیت و همسرش آنا،
- مسیح در روستای امانوس
- و تبدیل کننده پول صراف می باشد
در سال 1632 تابلوی خارق العاده درس تشریح دکتر تولپ بر دیوار اتحادیه جراحان نصب گردید. در این اثر هفت نفر را می بینیم که اکثریت آنها مبهوت کالبد شکافی شده اند و در سمت راست دکتر تولپ با کلاهی سیاه و بزرگ از سایرین متمایز گشته است. آوازه رامبراند آن چنان بالا گرفت که هوئیگنس مغرور، (دبیر کل جمهوری هلند) در مقابل جادوی دست رامبراند تسلیم شد و از وی تقاضای اجرای پنج تابلو با موضوع چاپ هایی از زندگی عیسی مسیح کرد.پس رامبراند دو تابلوی مصلوب کردن و فرود آوردن از صلیب را برای وی خلق کرد و سه تای دیگر را به آینده موکول کرد.
نگاهی به زندگی و آثار رامبرانت
پس از مرگ استاد پیتر لاستمن
در سال 1633 استاد پیتر لاستمن که تاثیر فراوانی بر روی افکار رامبراند و آثار او داشت در گذشت. خلا حاصل از مرگ این استاد گرانمایه برای نقاش جوان جبران ناپذیر بود، در عین حال دوستان و همکارانش برای ساختن روحیه مجدد وی مدام جشن ها و مهمانی های بی تکلف برپا می کردند، تا شاید بتوانند با آشنا کردن او با افرادی جدیداو را از افسردگی و حسرت ناشی از مرگ استادش رهایی دهند یکی از این دوستان جدیدش دختری متمول به نام ساسکیا بود.
نگاهی به زندگی و آثار رامبرانت
تابلوی تبدیل کننده پول صراف
تابلو کوچک و ظریف تبدیل کننده پول صراف با چنان مهارت و مو شکافی خلق شد که موقعیت او را به عنوان نقاشی بزرگ تثبیت کرد. رامبران همچنان سایه سنگین دوست و شریکش لیه ونس را احساس می کرد که بی هیچ چون و چرایی نقاش درجه یک لیدن شمرده می شد. این بار نیز ناکامی های رامبراند تکرار می شد. در سال 1630 با مرگ پدرش که بزرگترین حامی او بود مواجه شد وآینده خویش را تاریک یافت تا این که با ورود شخصی به نام اوئیلنبرگ به لیدن و آشنایی رامبراند با وی شرایط به طور کلی تغییر کرد. اوئیلنبرگ یک تاجر خبره و ورزیده آثار هنری بود در آمستردام گالری نقاشی فوق العاده ای از آثار هنرمندان ایتالیایی و آلمانی و هلندی با نام روشنفکرانه گالری آکادمی داشت اوئیلنبرگ برای اطمینان خاطر از شراکتش با رامبراند از وی مبلغ هزار گیلدر به عنوان ورودیه به گالری آکادمی مطالبه کرد.