انیمیشنی از زندگی ونسان ونگوگ
(همراه با سه نقد و بررسی)
1)
تقریباً همه میدانند که ونگوگ گوش خود را برید، اما تعداد کمی به یاد میآورند و یا میدانند که چگونه مرده است. او در سال ۱۸۹۰ در فرانسه و بر اثر زخمی ناشی از شلیک گلوله به شکم جان باخت (مشخص نیست که او یا کس دیگری این گلوله را شلیک کرده است). گفته میشود که در لحظات آخر او اصرار داشته که خودش گلوله را شلیک کرده است و نباید کسی را برای این موضوع مقصر دانست اما همیشه شک و تردید دربارهی این موضوع بوده است.
آیا این زخم مهلک و مشکوک کار خود او بوده؟ آیا نتیجهی یک تصادف بوده؟ و اگر کار خودش بوده برای چه به خودکشی اقدام کرده است؟ (ورایتی – variety)
«وینسنت دوستداشتنی» Loving Vincent فیلمی از دروتا کوبیلا (Dorota Kobiela) و هیو ویچمن (Hugh Welchman) است که توسط کمپانی گود دید اینترتینمنت (Good Deed Entertainment) تولیدشده، ساخت فیلم ۷ سال به طول انجامید و سرانجام نتیجه کار در سال ۲۰۱۷ به اکران درآمد.
منتقد ویلجویس (villagevoice) معتقد است که تنشی والا در نقاشیهای ونگوگ وجود دارد، حجم رنگها که بر روی قلم هنرمند بوده مانند حشرهای که در عقیق جامانده است هر حرکت و اثر این هنرمند را بر روی بوم تثبیت کرده است و غلظت مواد همچنان حجم و درخشندگی کار را به نمایش گذاشتهاند. انیماتورهای کار دروتا و هیو این حجم را آزادکردهاند تا حرکات قلم ونگوگ بتوانند در این اثر زندگی بگیرد و داستان را برای ما به تصور بکشد. تصویری از روزهای واپسین این هنرمند به روایت قلم و مدل نقاشیِ خود او.
همانند کارها و اثرهای ونگوگ که بیپروایی نقش و نگارهایش به همهجا سرایت میکند، اولین صحنه این کار نیز بیپروا و متهور و درعینحال امن است. پس از فیلمبرداری زنده از هنرپیشگان در لباسهای ونگوگ، دروتا و هیو تیمی از انیماتورها را برای طراحی دستی نقاشیهای کار رهبری کردند، کاری که نفس عمل هنرمند قرن ۱۹ را در خود جایداده و در این اثر، از فردی از خانوادهی رولینگ، یعنی پستمن رولینگ (Postman Roulin) -ونگوگ پرترهی این خانواده را نقاشی کرده بود- استفادهشده که کریس اودود (Chris O’Dowd) نقش او را بازی میکند.
این پسر رولینگ، آرماند (Armand) است که وظیفهی شهروند کین (Citizen Kane) خود را انجام داد و سری مصاحبههایی با افرادی که ونگوگ را میشناختند و برایشان تأثیرگذار بوده است، انجام داد تا این هنرمند منزوی و ناآشنا را به ما بشناساند. دروتا، هیو و جک دهنل (Jacek Dehnel) روایتی پرشاخ و برگ نوشتند از دو دختر، ادلین راوکس (Adeline Ravoux) اجتماعی (با بازی النور تاملینسون – Eleanor Tomlinson) و مارگاریت گشه (Marguerite Gachet) کنارهگیر و منزوی (با بازی سوارس رونان – Saoirse Ronan) که مدلهای نقاشی این نقاش زبردست بودهاند تا دید فوقالعاده، تمسخر و ستایش این هنرمند را به دنیا و جنسیت نشان دهند.
این نماش رویاگونه، بازگشتهایی به گذشته است که بیشتر سیاهوسفیدی فیلمهای نوار را به یاد میآورد تا رنگ و لعاب نقاشیهای ونگوگ. شاید این تصمیم برای اثری اینگونه جسورانهترین کار سازندگان اثر باشد نمایشی تصویری از حس هنرمند که عشقش را در تاریکی و کلیشه نگاه میدارد اما نامهها و هنر و استعداد سرریز شدهاش توانایی نگاهداشتن آن را در خود ندارند.
انیمیشنی از زندگی ونسان ونگوگ
منتقد واشینگتن پست (washingtonpost) معتقد است کار فوقالعاده است و بسیار بلندپروازانه ساختهشده است. ۶۵۰۰۰ فریم کار همه توسط هنرمندانی زبردست که با مدل نقاشی ونگوگ آموزشدیدهاند کار شده است. این اثر در تلاش است تا علت مرگ ونگوگ در ۳۷ سالگی را کشف کند. او معتقد است که کار از لحاظ تصویری و تکنیکال فوقالعاده است اما داستان هرازگاهی کم میآورد. زن و شوهر کارگردان به همراه همکار نویسندهشان درواقع اولین تلاش خود را برای ساخت چنین اثرهایی داشتهاند.
دروتا کوبیال تنها فردیست در میان این ۳ نفر که او نیز تنها یک تجربه در ساخت چنین اثرهایی داشته و همین موضوع و کمبود تجربه در ساخت انیمیشنی اینگونه است که اثر را قابلتقدیرتر کرده است. اثری که داستان را یک سال پس از مرگ هنرمند به تصویر کشیده است.
منتقد آستین کرونیکال (austinchronicle) یکی از منتقدینی است که امتیاز بسیار کمی به کار داده است. به نظر او اگر یک نکته باشد که سازندگان کار میخواهند شما بدانید این است که این کار شدیداً وقتگیر و پرزحمت و با نیروی انسانی زیاد بوده است و نوع نمایش و ساختار فیلم مطمئن میشود که شما این موضوع را کامل درک کردهاید.
۱۲۵ آرتیست کار را رندر (تکنیکی که برای ساخت انیمیشن از آن استفاده میشود) کردهاند و خیلی وقت صرف ساخت اثر شده است و به قول این منتقد خدا میداند چند بچه در طی انجام کار به دنیا آمدهاند! بااینکه کار را ستوده اما داستان و نحوهی اجرای آن را دوست نداشته و به نظر او نقاشیهای این نقاش ارزش این را دارند که به دیوار آویخته شوند اما مطمئن نیست با این اثر چه کند!
بااینحال شاید اولین بار باشد که چنین انیمیشنی با این تکنیک ساخت را میبینید پس بهتر است که خود دربارهی آن قضاوت کنید. شاید شما با منتقد آستین کرونیکال موافق نباشید!
(منبع: namava)
2) انیمیشنی از زندگی ونسان ونگوگ
(نقد و بررسی دوم)
فیلم Loving Vincent با فرمی روایی، داستان مرگ ون گوک را پس از اتفاق افتادنش بازگو میکند. مردی به نام آرماند (Armand Roulin)، طی وقایعی کنجکاو کشف راز مرگ ون گوک میشود؛ او با نامهای از ونسان به برادرش تئو که هرگز به دستش نرسید، به روستایی در نزدیکی پاریس، آخرین زیست گاه او قبل از مرگش سفر میکند تا شاید جوابی برای این راز که هنوز هم کشف نشده بیابد.
آنچنان که هر چه که ما در مورد ون گوک و زندگی او میدانیم، از دو منبع مردم و نامههای او به اطرافیانش نشأت میگیرند، فیلم نیز فرم روایی را به زبان مردم به عمل میآورد. شخصیتهای فیلم، از معشوقه ون گوک تا ژاندارم روستا، هر یک نظری متفاوت و گاهی متناقض درمورد اتفاقات ماههای آخر زندگی او دارند.
آنچه قابل توجه است، این انیمیشن در تمامی قابها به سبک پست-امپرسیونیسم ون گوک و با رنگهایی که او به کار میبرده طراحی شده است، به جز در زمانهایی که داستان از زبان مردم روایت میشود؛ در این قابها، خبری از امپرسیونیسم نیست، نور چراغها و فانوسها دیگر با خطهای خمیده نشان داده نمیشود و قابها درگیر دیدگاهی تلخ و سیاه و سفید و رئالیستاند. و این تفاوت دیدگاه عامه مردم با ونسان ون گوک است. گویی در کل اثر، ما تصاویری را میبینیم که روح ون گوک در حال تماشای آنها است.
انیمیشنی از زندگی ونسان ونگوگ
نکته جذاب درمورد آثار کشیده شده در فیلم Loving Vincent الهام گیری تمامی شخصیتها از آثار خود ون گوک است.
از پیرمردی تنها که با استدلالی منطقی ادعا میکند ون گوک خودکشی نکرده تا جوانی دیوانه که پروتاگونیست داستان را تعقیب میکند، از کلوب شبانهای که آرماند در آن حضور دارد تا مزرعهای که در آن خلوت میکند، همه و همه الهام گرفته از خود آثار ون گوک است که در سالهای آخر عمر کشیده
و در کنار همه چیز، سازندهای که نامش را هم نشنیده بودم، بازیگران و صداپیشگان خوبی که ممکن است در هر فیلمی بدلیل تجارت بازی کنند و حتی اینکه این انیمیشن به کلی نقاشی شده است، به اندازهی اینکه آهنگساز این اثر کلینت منسل (Clint Mansell) دوست داشتنی است مرا برای دیدن این اثر ترغیب نکردند.
او را از قبل برای شاهکارهای کلاسیک-الکترونیکی که برای آثاری چون قوی سیاه، مرثیهای برای یک رویا، چشمه، مس افکت و غیره و غیره ساخته بود میشناختم، وقتی که نامش را در میان عوامل «ونسان دوست داشتنی» دیدم، با خود گفتم که قرار است یک ساعت و اندی لذت خالص را تجربه کنم، و حق هم داشتم. در تمامی آثاری که ساخته، با صدای نغز ویلون، مو را به تن سیخ میکند و با فضای امبینتش، بیننده را به خلسه میبرد.
اینکه چرا کار ونسان ون گوک به خودکشی کشید و یا اینکه آیا دکتر روانشناس او مقصر بوده یا هر شخص دیگری، حائز اهمیت نیست. هدف او از زندگی، نشان دادن این به جامعه بود که او چه در قلب دارد و چه تواناییهایی دارد. او در بسیاری از نامههایش مجبور به تفسیر آثارش برای دیگران بود تا آنها را درک کنند.
ونسان ون گوک مردی از آینده بود و چنین موجوداتی، چه از فضا بیایند و چه نه، در جامعه سزاوار مرگاند. شاید این داستان، درس عبرتی باشد تا یک بار برای همیشه، قشر هنرمند را جدی بگیریم و تنها بعد از دوران حیاتشان، میلیون دلارهایی که خرج آثارشان میکنیم نوش داروی پس از مرگ سهراب نباشد. پس از تمامی این اتفاقها و ماجراجوییهای آرماند، فیلم در شبی پر ستاره (شب پر ستاره، نام یکی از آثار مشهور ونسان ون گوک)، و با این حس که زندگی همیشه جریان دارد، پایان مییابد.
«ونسان دوست داشتنی»، اثری بسیار ارزشمند است که در تمامی وجههای هنری، بسیار خوب عمل میکند و اولین تجربه ما از فیلم نقاشی شده را میسازد. شاید برای ما که اهل کتاب و مطالعه نیستیم، تماشای یک اثر سینمایی نقاشی شده با رنگ و لعاب عجیب به سبک ون گوک، تنها راهی باشد که یک بار هم که شده، از زندگی این هنرمند بزرگ، درسها بگیریم و از تجربه آن لذت ببریم!
(منبع: گیمنیوز)
3) وینسنت دوستداشتنی؛ روایت نقاش گمنام!
یک سال از مرگ وینسنت(ونسان) میگذرد، پستچی رولان، پسرش را وادار میکند تا آخرین نامه بارها برگشت خورده و به جا مانده از وینسنت را به دست برادرش، تئو، برساند، آرماند – پسر پستچی – نه چندان مشتاق و راضی راهی سفر میشود و به روستایی حوالی پاریس که وینسنت آخرین سالهای زندگی اش را در آن گذرانده بود، میرود.
شرور، روانی، دقیق، مهربان، گوشه گیر، هنرمند بزرگ، و بالاخره به روز مرگش میرسند؛ به روزی که وینسنت ون گوگ گلولهای در شکمش شلیک کرد و مرد و زخمی و خونی به مسافرخانه برگشت و روی تخت خوابید و درد کشید و آهسته منتظر به ته رسیدن جانش ماند.
لاوینگ وینسنت (Loving Vincerit) فیلمی نقاشی شده با دست و شامل ۶۵ هزار فریم است که بیش از ۱۰۰ آرتیست در تولید هفت ساله آن نقش داشته اند. لاوینگ وینسنت یک اثر هنری خیره کننده است که میشود نقاشیهای معروف ونگوگ را در دل داستان تماشا کرد. این انیمیشن به سبک نقاشیهای او یعنی پست امپرسیونیسم طراحی شده، اما وقتی یکی از اهالی روستا میخواهد یادی از او کند، تصاویر سیاه و سفید و دشمنان میشوند و از رنگهای پرشور جهان نقاش فاصله میگیرند.
ما همراه با آرماند ردپای وینسنت را دنبال میکنیم و با روایتهای مختلف اهالی روستا به شناختی جدید از او میرسیم چرا خودش را کشت؟ او که شش هفته پیش از مرگ، در نامهای از ثبات روحی و بسامانی جسمش نوشته بود؟ چطور کسی میتواند در این مدت کوتاه اسلحه را به سمت خودش بچرخاند و گلوله راهی شکمش کند؟
ونگوگ از جمله نقاشهایی بود که در زمان زنده بودنش نه هنرمندی محبوب بود و نه چهرهای شناخته شده و تقریبا هیچ یکی از آن صدها نقاشی و طراحی اش به فروش نرفت، اما یک قرن بعد، در سال ۱۹۹۰، یک تاجر ژاپنی پرتره دکتر گشه را به فیست ۸۲ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار خرید.
او کمترین آثارش را در مدتی که در تیمارستان بستری بود، خلق کرد. لاوینگ وینسنت با صداپیشگی هنرمندانی، چون داگلاس بوت و سرشا رونان و آهنگسازی گوشنواز کلینت منسل، فیلم دیدنی است. کلینت منسل کسی است که پیش از این آهنگسازی فیلم هایی، چون Black Swati، Requiern for a. Dreatin و… را بر عهده داشته.
مطالب بیشتر
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…