سلیقۀ سینمایی احمد شاملو
حالا که صحبت سر فیلم و سینماست خوب است از جایگاه سینما برای شاملو صحبت کنیم. چیزی معروف به «سینمای شاعرانه» را قبول داشت؟ چه نسبتی بین سینما و ادبیات و شعر قائل بود؟
بله. سینمای شاعرانه را قبول داشت. فیلم گرنیکا را بار اول که با احمد دیدیم نمیدانستیم باید چه کار کنیم. گریه میکردیم، هیجان زده شده بودیم از این هنر، مبهوت کننده بود، یا هلیوگابال اثر موریس بژار با موسیقی باخ. احمد اینها را که دید گفت شعر محض است، شعر ناب. آلن رنه و روبر حسین کارگردانهای گرنیکا بودند، متن هم پل الوار بود.
کارهای کدام کارگردانان سینمای جهان را میپسندید؟
سینما قلمرو وسیعی دارد. شاملو کلاسیکها را دوست داشت و به طور مشخص فیلمهای سرگئی آیزنشتاین، اورسن ولز، یاشیرو اوزو، جان فورد، دیوید لین، فرانسیس فوردکاپولا، کریستف کیشلوفسکی، آکیرا کوروساوا، ویتوریو دسیکا، سرجیو لئونه، فدریکو فلینی و چارلی چاپلین.
در بین اینهمه نام مطرح، به کارهای کدام کارگردانان علاقۀ بیشتری نشان میداد؟
چاپلین برای او جایگاه ویژهای داشت. بارها فیلم او را دید و هربار در آنها یک چیز تازه کشف کرد. آن صحنه از دیکتاتور بزرگ که چاپلین کرۀ زمین را مثل بادکنک میکوبد به زمین، یا آن را روی انگشتش میچرخاند، یا دراز میکشد و به کرۀ زمین ضربه میزند این چه معنایی دارد؟ شاملو میگفت اگر ده بار یک فیلم از چاپلین ببینم سیر نمیشوم. مدام تلویزیون چاپلین میداد و شاملو صدا میکرد: ای چاپلین داره! چاپلین هنرمند متعهدی است که انسانیت و خلاقیت از او میجوشد. شاید بشود گفت چاپلین در طی سالیان، تأثیر عمیق بر شاملو گذاشت.
کدام آثار چاپلین را بیشتر دوست داشت؟
همه را. روشناییهای شهر، دیکتاتور بزرگ و …
در آن دوره کمدینهایی مانند باستر کیتون، جری لوئیس، لورل و هاردی و نورمن و ویزدوم هم مطرح بودند.
فیلمهای لورل و هاردی را نگاه میکرد. از سادهلوحیشان خیلی خوشش میآمد! پت و مت آن سالها بودند.
به طور کلی چه ژانری را میپسندید؟
بسته به موقعیت، از فیلمهای کابوی و وسترن خوشش میآمد.
چرا وسترن؟
به خاطر طبیعت بکری که داشت و تحرکی که در این ژانر هست، به خاطر دشتهای وسیع و غروبها، صخرهها، رودخانهها، درختها، مردها و اسبها و گاوها و شبها و آتش و سوارکارها… همیشه از اینجور فضاها خوشش میآمد.
تفننی فیلم میدید یا حرفهای؟
تفننی فیلم میدید.
شاملو در گفتو گو با ماهنامۀ سینمایی فیلم تعدادی از فیلمهای محبوبش را نام میبرد؛ مانند: رام کردن زن سرکش، دیوانه از قفس پرید، کرانههای میسیسیپی، ت مثل تقلب، هفت زن و بانوی زیبای من. از دیگر فیلمهای جذاب برای شاملو تعدادی را میفرمایید؟
از فیلمهایی که دیدیم و خوشش آمد میتوانم اینها را نام ببرم:
بر باد رفته، کلئوپاترا، کنت مونت کریستو، دزد دوچرخه، معجزه در میلان، رودخانۀ سرخ، روز شغال، در گرمای شب، جانی گیتار، مردی از لامانچا، دنخوآن، ژنرال دلارووره، برنج تلخ، عیسای ناصری از فرانکو زفیرهلی، انجیل به روایت متی، مدهآ، عمرمختار، مهر هفتم، روکو و برادرانش، در بارانداز، شورش در کشتی بونتی، گوشهگیران آلتونا، مرگ دستفروش، دختر رایان، هملتِ گریگوری کوزینتسف، دور از اجتماع خشمگین، مردی برای تمام فصول، 1900، مرد (با بازی پل نیومن)، ساتیریکون، کالیگولا، رم شهر بیدفاع، دو زن، بیگانگان در قطار، خوشههای خشم، جوردانو برونو، زندگی گالیله، نلسون ماندلا، گاندی، زنده باد زاپاتا، فارنهایت 451، سرتو بدزد رفیق، مخالف خوان که دربارۀ مبارزین ایرلند بود، مسیح به ابولی نیامد، کابوی نیمه شب، صلات ظهر یا ماجرای نیمروز، شب ایگوانا، بوچ کسیدی و ساندنس کید، بانی و کلاید، سه روز کندر، پرندهباز آلکاتراز، عقرب، فیلمهای جیمزباند که سرگرم کننده بود، نخستین شب آرامش، مرد شتابزده، مرغ دریایی، با گرگها میرقصد، اینک آخرالزمان، شاهد مرگ، آمادئوس، ایزادورا دانکن، و آگراندیسمان…
با بازی معرکۀ ونسا ردگریو
عالی بود. ونسا ردگریو خیلی دوست داشتنی بود، حتی در پیری. از تماشای فیلم The Day After به هم ریخت.
The Day After عنوان یکی از شعرهای شاملو هم هست.
بعد از دیدن فیلم بود که شاملو این اسم را برای شعرش انتخاب کرد. عنوان تأثیرگذاری است.
آخرین فیلمهایی که دید
اواخر سفید و آبی قرمز کیشلوفسکی را دید با موسیقی پرایزنر و همچنین زندگی دوگانۀ ورونیکا.
منبع
بام بلند همچراغی
سعیدپور عظیمی با آیدا دربارۀ شاملو
نشر هرمس
صص 111-109
مطالب دیگر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…