چند اظهار نظر درباره مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث که غالبا از او به عنوان یکی از 5 شاعر بزرگ معاصر از او یاد میشود متولد سال 1307 در مشهد است.
اخوان ثالث تحصیلات خود را تا دوره متوسطه در مشهد ادامه میدهد و در سال 1326 در دوره کارآموزی در رشته آهنگری را تمام میکند. اخوان پیش از انقلاب چند بار به جرم سیاسی زندانی شد. او پس از آزادی از دومین حبس خود در سال 1336 به کار در رادیو مشغول شد. او در سال 1356 هم مدتی مشغول به تدریس در دانشگاه تهران بود. اخوان ثالث در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد.
او در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستینبار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال درگذشت. او را در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپردند.
اما درباره اخوان گفتههای بسیاری نقل و ضبط شده است. بسیاری از منتقدان و نویسندگان معاصر مهدی اخوان ثالث را خیامی دیگر خواندهاند از جمله هوشنگ گلشیری در مقاله “رندی از تبار خیام” یا مرتضی کاخی در “رندی از نسل خیام”. اخوان هر مثل هر شاعر مخالفان و موافقانی دارد، هر چند اکثر اظهار نظرها درباره او مثبت بوده است و کمتر کلامی درباره شعر او وجوه منفی آثار او را برجسته کرده است. در میان نظراتی که بعضا نگاه سلبی به شعرهای اخوان داشتند میتوان به اظهارنظرهای احمد شاملو و براهنی اشاره کرد. هر چند از این دو نیز میتوان اظهاراتی مبنی بر تمجید شعر اخوان یافت. ذیلا بعضی از گفتههای درباره شعر اخوان را – که تقریبا همگی ایجابیاند -میخوانید.
رضا براهنی
اخوان به عنوان یکی از چند شاعر بسیار مهم عصر ما سراپا غرق در ناموزونی بود. درواقع هنر او عبارات بود از بخشیدن مفهوم به این همه عناصر ناموزون و حتا جداجدا و نامفهوم. این مفهوم بخشیدن به عناصر نامفهوم، پراکنده و متشتت، در واقع تعیینکننده مشخصات اصلی جهانبینی اخوان است.
نادر نادرپور
شعر او یکی از سرچشمههای زلال شعر امروز است و تأثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونهای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت، مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت – این سوگ گاهی به ایران کهن بر میگشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولاً سرشار از سوز و حسرت بود- این مضامین شیوه خاص اخوان را پدید آورد به همین دلیل در او هم تأثیری از گذشته میتوانیم ببینیم و هم تأثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی میتوان مشاهده کرد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
یکی از عوامل اصلی عظمت هنرمندان تناقضی است که در وجود آنها خود را آشکار میکند، اخوان ثالث نیز از این لحاظ نمودار برجستهای بود از یک هنرمند بزرگ که چندین تناقض را تا آخر عمر، در خود حمل میکرد و خوشبختانه هیچگاه نتوانست خود را از شر آنها نجات بخشد. در ارتباط با اکنون و گذشته ایران که برای او تجزیهناپذیر بودند، او همواره گرفتار نوعی تناقض بود. عشق و نفرت، یا حب و بغض توأمان او نسبت به “باغ بیبرگی” که رمزی است از ایران معاصر، انگیزه زیباترین خلاقیتهای شعری اوست.
سیروس طاهباز
م. امید مثل نیما به نسل ما ماندن و تحمل و تامل را آموخت و در دل گریستن را. اندیشه و درد استخوانسوز انسان عصر ما را همپا با استواری کلام که در شعرهای والای او جاری است، در شعر هیچ یک از زندگان نمیبینم و این را نه از سر شیفتگی، که از روی تامل و دریغ میگویم.
اسماعیل خویی
اگر دو نام از ما به آیندگان برسد یکی از آنها احمد شاملو و دیگری مهدی اخوان ثالث است.
هوشنگ گلشیری
اول این که شعر او در فاصلهی 32 تا 40 (سال سرودن کتیبه که میتوان آن را به تقریب پایان بینش قبلی و شروع بینش جدیدخواند.) و حتی تا همین سالهای اخیر شاهد زمانه بوده است. یعنی به رغم آن امیدهای هم دروغین و هم کلیشهای که در آثار اغلب شاعران سیاسی موج میزد، اخوان بر آن چه بود شهادت میداد.
دوم رندی اوست که عامترین مختصه اوست و دورهی نو اوستایی او را نیز دربرمیگیرد. این رندی که گفتیم میراث “خیام” است و گاه حافظ سبب شده است تا اعتقادات مرحلهای خود را چندان هم به جد نگیرد و حتی خود را به سخره بگیرد، که این خود از مختصات رند است…
سومین مختصه “اخوان”، تعلق او به ایران است و نفرت او از هرچه بهاصطلاح انیرانی است، آن هم برخلاف رسم زمانه ـ بازگشت به سنت اسلامی شریعتی و آلاحمد از یک سو و فرنگی مآبی از سوی دیگر، که شاید همان سنتی است که از ادبای خراسان چون سید محمود فرخ به ارث به او رسیده است.
مرتضی کاخی
اخوان همیشه عمرش شیفته دو نمونه از انسان بود و با چراغی از شعر و شعور به دنبال این دو آدم میگشت و به ستایش آنها مینشست. یکی انسان رند باستانی (یا به تعبیر خودش در مقدمه کتاب “تو را کهن بوم و بر دوست دارم”، زندیق) و دیگری انسان ایرانی که این هر دو در نهایت خود یکی میشدند. اخوان به انسان عشق میورزید. به هر انسانی، خواه ایرانی و خواه غیر ایرانی.
سیمین بهبهانی
اخوان یک شاعر سیاسی است، بیآنکه به سیاست چندان گرایشی یا از آن چندان اطلاعی داشته باشد یا صریحا به آن تظاهری کند. شعر او مدام از وقایع و حوادث سیاسی که در کشور میگذرد، بارور میشود.
نجف دریابندی
اخوان شاعری را با شعر کهن “ارغنون” آغاز کرد و با شعر کهن “تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم” پایان داد. فعالیت او به عنوان سراینده شعر نو جمله معترضه مطولی است که در میان این دو هلال قرار می گیرد. رسالت تاریخی او این بود که بهترین سالهای عمرش را در خدمت تحول شعر فارسی بگذارد و دفاع در “پیشوای شعر نو” را در سالهایی که هنوز آن پیشوا سخت نیازمند دفاع بود، برعهده بگیرد.
(منبع: honaronline)
مطالب مرتبط
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…