با ما همراه باشید

نقد و بررسی کتاب

شعبده باز سرودۀ حسین مزاجی

تأملی در مجموعه شعر شعبده باز سرودۀ حسین مزاجی

یکی از مهم ترین ویژگی های یک شعر ماندگار، توجه به ظرفیت های متنوع زبانی اعم از زبان گفتار، زبان آرکائیک، زبان معمول و رایج، زبان اسطوره و حماسه و یا ترکیب متناسب آن ها با فضای شعر می باشد تـا آنجا که از همنشینی کلمات، ساختاری متشکل و ارگانیک ایجاد گردد و شاعر به کمک آن ها و بهره گیری از این گونه تمهیدات بتواند به تعریف تازه ای از شعر نائل شود

«شعبده‌باز / در برابر تماشاگران ایستاد / با روزنی مرموز / در سینه»

نقل از متن کتاب

● یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های یک شعر ماندگار، توجه به ظرفیت‌های متنوع زبانی، اعم از زبان گفتار، زبان آرکائیک، زبان معمول و رایج، زبان اسطوره و حماسه و یا ترکیب متناسب آن‌ها با فضای شعر می‌باشد، تـا آنجا که از همنشینی کلمات، ساختاری متشکل و ارگانیک ایجاد گردد، و شاعر به کمک آن‌ها و بهره‌گیری از این گونه تمهیدات بتواند به تعریف تازه‌ای از شعر نائل شود.

زیرا یک شعر قابل قبول حداقل باید دربرگیرنده‌ی این ویژگی‌ها باشد، که عبارتند از:

۱ ـ کلمات در شعر دارای هویت باشند.

۲ ـ همنشینی کلمات تابع یک نظام ارگانیک باشد.

۳ ـ از همنشینی کلمات، یک ساختار قابل تعریف ارائه شود.

۴ ـ و به عنوان مهم‌ترین خصیصه ـ با عنایت به سه مورد فوق ـ شعر با خواننده ارتباط برقرار کند.

اما قبل از هر چیز بیان این نکته لازم می‌نماید که شعر امروز و بخصوص شعر جوان بیشتر جنبه‌ی آموزشی به خود گرفته است و شاعران تحت تأثیر تئوری‌ها و گارگاه‌های شعری دست به ایجاد اشعاری می‌زنند که بیشتر آن‌ها جنبه‌ی تمرینی و تعلیمی دارند و به همین دلیل از عنصر تخیل و شهود بهره‌مند نیستند، هرچند این‌گونه اشعار دارای فرم و ساختار بوده و از صنایع ادبی ـ زبانی نیز استفاده می‌کنند، ولی از ایجاد ارتباط با مخاطب ـ به عنوان مهم‌ترین ویژگی یک شعر ـ باز می‌مانند، و با توجه به اینکه خاستگاه هنر و به خصوص شعر درونی‌ترین لایه‌های ذهن و بخش ناخودآگاه روان می‌باشد، پس شعری که فقط جنبه‌ی آموزشی داشته باشد، نمی‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند، مگر از روی تفنن و آن هم برای مخاطب حرفه‌ای که طیف‌های مختلف شعری را دنبال می‌کند.

تأملی در مجموعه شعر شعبده باز سرودۀ حسین مزاجی

همچنین گفتنی است که پافشاری و اصرار برای ارائه‌ی یک تعریف جامع و مانع از یک موضوع پیچیده و تو در تو همچون شعر، برای مدت زمانی طولانی، بدون توجه به تغییرات اجتماعی، در عصری که شاعر در آن به سر می‌برد، می‌تواند نتیجه‌ی گرایش استبدادی ذهن، برای نادیده گرفتن تعریف‌های دیگر و همچنین مشروعیت بخشیدن به تعریف خود از همان موضوع باشد. پس اگر شاعری در دوره‌های مختلف شعری، دست به تجربه می‌زند، این موضوع، در واقع بیانگر نگاه نو و هوشمندانه‌ی شاعر به خود و جهان ویژه‌ی شعرش می‌باشد.

اما با توجه به همه‌ی این موارد، واقعیت این است که شعر از تعریف می‌گریزد و یا به عبارتی دیگر تعریف شعر در بر گیرنده‌ی تعابیر گوناگونی است که دیگران، مطابق با شرایط مکانی و زمانی خاص خود، از آن ارایه می‌دهند. و حال اگر با کمی مدارا به سمت تعریف شعر برویم ـ با عنایت به این که ماده‌ی خام شعر کلمه است ـ پس با هر شعر جدید، تعریف دوباره‌ای از شعر ارائه می‌شود و به همین دلیل شعر در هیچ فرم و یا اسلوبی برای همیشه خوش نمی‌نشیند و در حرکتی چندسویه و لایه‌لایه، به اشکال مختلف مدام خود را به رخ می‌کشاند و همیشه در حال نوزایی و فراروی از وضعیت موجود می‌باشد، حال این نوزایی ممکن است در بیشتر مواقع منجر به تولد کودکی ناقص الخلقه شود که به ناگزیر مرگی محتوم و بس سخت در انتظارش خواهد بود و یا ممکن است به گونه‌ای دیگر باشد که در این حالت با شعری تازه و تر روبرو خواهیم شد و البته آنچه که حائز اهمیت می‌باشد، این است که، در صورت تولد چنان موجودی قضاوت نهایی بر عهده‌ی زمان است و نه هیچ مرجع دیگری، پس شعر برای رسیدن به فرم و فضای مطلوب مدام از عادات کهنه فراروی می‌کند و به همین دلیل شعری که با زمانه‌ی خود درگیر باشد هنجار شکنی می‌کند و به دلیل روبرو شدن با عادات و هنجارهای رایج، با اعتراض مواجهه می‌شود، پس شعر، در ذات خود، مدام در حال جدال است، و طرف دیگر این جدال، ممکن است، سیاست، فرهنگ، اجتماع، و حتا خود زبان باشد و با این نوع نگاه می‌توان پذیرفت که شعر پدیده‌ای شورشی است که گاه در این شورش به سامان می‌رسد و خود مبدل به سنت و هنجار می‌شود، و به ناگزیر این حرکت نوشونده مدام، خود را در شعر نشان می‌دهد. اما آنچه که به نظر مهم می‌رسد این است که چنین شعری پتانسیل پرتاب شدن به زمان‌های بعد را خواهد داشت و این میسر نیست مگر با نگاه همه‌جانبه‌ی شاعر به شعر و حوادث روزگار خود و ظرفیت‌های مختلفی که می‌تواند به عنوان فرم و محتوا در شعر ارائه نماید.

تأملی در مجموعه شعر شعبده باز سرودۀ حسین مزاجی

باری همانگونه که بیان شد عنصر ساختاری شعر کلمه و یا در طیف وسیع‌تر زبان است، اما آنچه که شعری را از منظر محتوا ماندگار و جاودانه می‌سازد، عناصر دیگری است که در رأس همه‌ی آن‌ها انسان قرار می‌گیرد و لذا اگر بپذیریم که عنصر اصلی در شعر انسان است، پس حضور عناصری همچون عشق، مرگ، عدالت، آزادی، هستی و زمان، که از دغدغه‌های همیشگی انسان بوده‌اند، می‌توانند به شعریت یک شعر جلا ببخشند، که متأسفانه در سال‌های گذشته بخشی از شعر ما از این عناصر تهی شده است و به نظر می‌رسد که همین نگاه باعث به انزوا رفتن شعر در جامعه شده است و لذا در چنین فضایی هر کس، در سایه‌ی یک مکتب یا تئوری به دنبال کسب نام و شهرت برای خود بوده است.

و در این وضعیت مواجهه با شعری خلاف عادت جریان‌های روز که اساس آن بر مبنای عنصر انسانی شکل گرفته باشد، غافل‌گیرکننده به نظر می‌رسد، زیرا هر شعر خوب یک حادثه است، حادثه‌ای که دریافت‌های حسی، عقلی و عاطفی ما را نسبت به جهان تغییر می‌دهد و ما را با پرسش‌های تازه‌تری روبرو می‌کند و به نظر راقم این سطور در تعاملی که میان ذهن شاعر و زبان اتفاق می‌افتد، نهایتا شعر، فرم خاص خود را پیدا می‌کند و در همین شکل‌ها و فرم‌های متنوع زبانی است که شاعر مجبور می‌شود با عبور از تنگناهای اسلوب‌های رایج و قواعد دست و پا گیر، طرحی نو در افکند که در این وضعیت شاعر از ترکیب عناصر عاطفی ـ روانی کلمه می‌گذرد و به کلام می‌رسد و همین مجموعه‌ی متشکل از کلمات، نهایتا به وحدتی می‌انجامد که همه چیز را همچون گردابی به درون می‌کشد و به همین دلیل خواننده هیچگاه از این گرداب رها نخواهد شد و به ناگزیر در هر خوانش می‌تواند به تعابیر تازه‌تری در شعر دست یابد که در این فراگرد، حوزه‌ی معنایی شعر گسترده‌تر می‌شود. پس شعر علاوه بر توسعه‌ی زبان به بسط معنا، با توجه به برداشت‌های خواننده از متن، نیز یاری می‌رساند. و «حسین مزاجی» در مجموعه شعر «شعبده‌باز»  با عنایت به دو مجموعه‌ی قبلی‌اش ـ اندیشه‌های بنفش و راز فنا ـ و با دور شدن از فضا و زبان آن دو مجموعه، دست به خلق چنین شعری می‌زند.

باری اگر چه شاعر در کارهای گذشته‌اش و بخصوص «راز فنا»، بیشتر از زبان گفتار و زبان روزنامه، بهره می‌برد ولی در کار جدیدش ظرفیت‌های مختلف زبانی را به خدمت می‌گیرد، تا آنجا که زبان آرکائیک را در بافتی از زبان رایج و معمول قرار می‌دهد و با مددگیری از این دو زبان، شعری را می‌آفریند که واژه‌ها در این بافت خاصیت خودارجاعی دارند و لذا ارجاعات مختلفی را با توجه به دیدگاه مخاطب به وجود می‌آورند و همین ارجاع‌پذیری‌های متنوع وجه تمایز شعر شعبده‌باز با کارهای قبلی شاعر است و در واقع شعر شعبده‌باز شعری تأویل‌پذیر است که در زبان خاصیتی انقباضی ایجاد می‌کند ـ که البته این از ویژگی‌های شاعران اصفهان می‌باشد ـ و با این تمهیدات شعر به سمت ایجاز و ایهام می‌رود و همین ویژگی در بعد معنایی نوعی انبساط به وجود می‌آورد و نهایتا به فضاهای مختلف می‌انجامد و لذا خواننده در هر خوانش می‌تواند برداشت‌های تازه‌تری از شعر داشته باشد و در واقع معنای (معناهای) هر واژه ضرورتا به یک بستر تاریخی ـ اجتماعی خاص تعلق ندارند بلکه کلمات در شعر فضایی را ایجاد می‌کنند که هم این مکانی و این زمانی هستند و هم می‌توانند به زمان‌ها و مکان‌های دیگر تعلق داشته باشند و لاجرم واژه‌ی «سیاوش» صرفا به سیاوش «شاهنامه» برنمی‌گردد و یا کلمات «قاجاریه» و «افغان‌ها» مربوط به یک دوره‌ی خاص تاریخی نمی‌شوند بلکه می‌توانند بیانگر وضعیت اجتماعی امروز و آدم‌های امروز نیز باشند. و لذا انسان شعر شعبده باز انسانی سرشار از دغدغه است که متعلق به تمام مکان‌ها و دوران‌هاست.

شعر شعبده باز در وجه روایی ـ نمایشی و همچنین داستان‌پردازی و خلق شخصیت‌های نمایشی، که از ویژگی‌های شعر بلند است، در عرصه‌ی نحوه‌ی ترکیب کلمات، تصویرسازی و ایجاد فضا، نهایتا به شعری روان می‌انجامد، شعری بلند که کاراکتر اصلی آن شعبده‌باز است، به نوعی که این شخصیت متلون و متغیر پرده از مصایب انسان معاصر برمی‌دارد و انسان را به عنوان مخاطب به اعماق اجتماعی پرتاب می‌کند که سرشار از فریب و ریاکاری است و انسان در این شرایط تهی از هویت و فردیت می‌شود تا آنجا که حتا کاراکتر شعبده‌باز، خود نیز به تعریفی ثابت نمی‌رسد، بلکه او فقط حضور دارد ـ و البته نه حضوری منفعل ـ اما واقعیت این است که این حضور را نمی‌توان ارزش‌گذاری کرد و با نگاهی دوآلیستی به سمت آن رفت، که خوب است یا بد، زشت است یا زیبا، بلکه فقط باید حضورش را پذیرفت. پس اگر زبان شعر، به اسطوره و حماسه نظر دارد، که به طور ناگزیر چنین زبانی می‌بایستی نگاهی دوقطبی به پدیده‌ها و عناصر شعر ببخشد، ولی در شعر شعبده‌باز این اتفاق نمی‌افتد و با همین ویژگی‌ها شعری خلق می‌شود که اگرچه از بعد زبانی به گذشته نظر دارد، اما از طراوتی ویژه بهره می‌برد، که این طراوت و تازگی، حاصل دور شدن زبان، از مؤلفه‌هایی است که وجود آن‌ها در یک شعر، مخاطب و همچنین شعر را به نقطه‌ای می‌برد که مدنظر شاعر است، که در این وضعیت از خاصیت تأویل‌پذیری شعر کاسته می‌شود، و حال اگر نگاهی گذران به این مؤلفه‌ها داشته باشیم، که عبارتند از:

زبان خطابی، تک‌صدایی، مطلق‌نگری، آرمان‌گرایی، هم‌شکلی و عدم تنوع در زبان، ناتوانی در گفت و گو و ایجاد تفاخر در زبان، که نهایتا همه‌ی این‌ها، زبان شعر را به سمت استبداد معنا ـ به گونه‌ای که مدنظر شاعر باشد ـ سوق می‌دهند، و اگرچه زبان در شعر شعبده‌باز درگیر بعضی از این مؤلفه‌هاست، همچون استفاده از کلمات هم‌آوا و قافیه‌پردازی برای ایجاد موسیقی، استفاده از کلمات فخیم و مطنطن و استفاده از استعاره و تصویر، ولی حرکت طبیعی شعر، تمام این مؤلفه‌ها را در خدمت خود می‌گیرد و زبان شعر تابع این عناصر نیست و لذا شاعر در کنار این‌ها، با ایجاد فضایی شخصی، نگاهی متکثر و استفاده از زبانی روایی، شعر را از غلتیدن در حوزه‌ی تک‌معنایی و یک‌صدایی نجات می‌دهد، و با عنایت به مواردی که بیان شد، حسین مزاجی با فاصله‌گذاری میان کارهای گذشته‌ی خود و همچنین جریان‌های رایج شعری توانسته است با احیای زبان باستانی و پیوند آن با زبان کارآمد روز، به خلق شعری نائل شود که تفسیرهای مختلفی را می‌طلبد. شعر شعبده‌باز بر اساس نیاز و حقیقتی شاعرانه و همچنین فرهنگ جامعه شکل گرفته است و در نهایت به آنچه که هدف یک اثر هنری است، یعنی ایجاد ارتباط میان خواننده و متن، دست یافته است.

(منبع: aftabir)
مطالب بیشتر
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها