شاعران جهان
دربارۀ «یوهان ولفگانگ فُن گوته»
گوته به عنوان بزرگترین غزلسرای آلمان، خودنمایی میکند! او نابغهای بیهمتاست که در هر ژانری که آغاز به کار میکرد با نهایت موفقیت از آن بیرون میآمد.
مجموعه اشعار او از هر مقولهای است: از شراب و زن و عشق تا قصیدههای ادبی و غزلیاتی در ستایش از طبیعت، یا حتی نوشتههایی هجوآمیز و طنزآلود، تا سرودههایی فلسفی یا واقعگرایانه، تا اشعاری که صرفا عاطفی و سرشار از احساسات باطنی است. او به هر شکل و در هر قالبی، شعر سروده است. از بسیاری از سبکهای ادبی سرزمینهای دیگر، مانند یونان، اسپانیا و ایران زمین تقلید کرده است و به سبک اشعار مشرق زمین، علاقه و تعلقخاطر خاصی ابراز میداشت. اشعاری که در این مجموعه گنجانده شده است، از سه مرحلۀ مختلف زندگی او اقتباس شده است. شعر نخست، در طول دوران «توفان و فشار روحی» گوته سروده شده است:
یعنی در زمانی که شاعر جوان میکوشید پایههای سنت شاعران واقعگرا و عقلایی و بسیار سنتی را متزلزل کند و از قدرت عاطفی و هماهنگی عمیق با طبیعت داد سخن دهد.
او در این شعر میکوشد که قابلیت خود را برای تشریح و بیان نقطهنظریاتش نسبت به زندگی ابراز دارد و از نمادهایی که از طبیعت به امانت گرفته است، استفاده نماید. گوته این شعر را پس از نگاه کردن به آبشاری در کوه آلپ سرود. جریان آن نهر، به عنوان نمادی از حیات بشری شکل میگیرد. او با توصیف باد که همانا از نظر نمادین، به منزلۀ سرنوشت بشری است با شادمانی این واقعیت انکارناپذیر را میپذیرد که بشر مانند آن نهر همواره ناگزیرست در فراز و نشیب میان آسمان الهی و زمین در حرکت و جنبش باشد و با انواع مخالفتها رویارو گردد و همزمان، به عنوان آینهای برای ستارگان باشد…
شعر دوم در طول دوران کلاسیک گوته سروده شده است. پس از آن که از ایتالیا بازگشت. در این شعر، مانند بسیاری از سرودههای دیگرش که بازتابی دقیق از مراحل تکامل ذهنی و عاطفی او را بیانگرست، گوته میکوشد تا قالبی «کلاسیک» به اشعار خود ببخشد. بنابراین محتوای این سروده، ماهیتی بیش از پیش یونانی و رومی مییابد، و نگرش او نسبت به زندگی، بیش از پیش حالتی باستانی به خود میگیرد. در این شعر، از آگاهی و علاقه عمیق گوته نسبت به دوران باستان حکایت دارد و نیز به دورانی که آیین مسیحیت هنوز ظهور نکرده بود تا جسم را در نقطه مقابل نفس قرار دهد و موجب انواع تضادهای ذهنی و عاطفی گردد.
در واپسین شعر، گوته پس از آزمودن انواع ژانرها و سبکهای ادبی، گاه به گاه، تمایل مییافت به سراغ دوران اولیه شاعری خود بازگردد. در جایی که میکوشیده است زبان ساده و غیرتجملی و خودستایانۀ اشعار عامیانه را در مضمون نوشتههای خود بگنجاند. در این شعر، همه چیز از ماهیتی بسیار ساده برخوردار است و نمادگرایی آن بسیار واضح و قابل درک است. در اینجا، گوته میکوشد به طرزی نمادین، از رابطۀ عاشقانه و عاطفیاش با همسر دلبندش کریستیان سخن گوید.
منبع
گزیدهای از معروفترین و زیباترین
سرودهای ادبیات آلمان
ترجمه فریده مهدوی دامغانی
نشر تیر
صص50-45
مطالب مرتبط
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 ماه پیش
بریدههایی از نمایشنامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس»
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
جورج اورول و «جلوگیری از ادبیات»، ترجمۀ عزتالله فولادوند
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
چرا «اریک امانوئل اشمیت» مهم است؟
-
نیما یوشیج1 ماه پیش
«برف» سرودۀ نیما یوشیج با صدای فرهاد مهراد
-
مصاحبههای مؤثر4 هفته پیش
دکتر حسن انوری: کتابهای درسی مبتذل و مضر هستند
-
اختصاصی کافه کاتارسیس4 هفته پیش
منظرۀ افتاده بر دریاچه را برمیدارم، میگذارم سر جایش…
-
تحلیل نقاشی3 هفته پیش
درنگی در جهان و آثار رامبرانت
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
ویلیام فاکنر و پاسخ به این سؤال: نويسنده چگونه رُماننويس جدّی میشود؟