(همراه با سودابه فضائلی، فؤاد نظیری و نوید ملکی دربارۀ شکسپیر)

سودابه فضائلی:

در دهه ۶۰ کتاب شکسپیر در پرتو هنر عرفانی از سوی نشر نقره منتشر شد و این انتشارات به‌واسطه بمبی که بر روی ساختمان آن سقوط کرد آتش گرفت و بخش عمده‌ای از کتاب‌ها سوخت و بخش دیگر را نیز آب برد. برای همین این نشر از ادامه حیات باز ماند.

سال‌ها پس از آن نویسنده کتاب شکسپیر در پرتو هنر عرفانی به ایران سفر کرد و چاپ سوم این کتاب را که به افزوده‌هایی همراه بود به من هدیه داد و من بخش‌های افزوده را نیز ترجمه کردم و این کتاب با عنوان راز شکسپیر از سوی نشر قطره منتشر شد. با این‌که از انتشار دو ترجمه‌ای که درباره شکسپیر انجام داده‌ام بیش از ۳۰ سال می‌گذرد بسیار خوشحالم که این دو کتاب همچنان با اقبال روبرو می‌شود.

او افزود:

شکسپیر در سال ۱۵۶۴ در استراتفورد متولد شده است و تا سال ۱۶۱۶ زندگی کرده است. او در سن ۱۸ سالگی با آن هاتاوی یکی از هنرپیشگان زیبای انگلیسی ازدواج کرده و صاحب سه فرزند دختر شده است. بر اساس منابع موجود او در زمان طاعون سیاه در لندن زندگی می‌کرده است. در این دوره سیاه به‌واسطه شیوع طاعون بارها و بارها تماشاخانه‌ها تعطیل شدند.

فضائلی با بیان این مطلب که شکسپیر بهترین نمایشنامه‌های خود را در سال ۱۵۸۵ نوشته است، گفت:

شکسپیر در زمان حیاتش ۳۸ نمایشنامه،۱۳۴ سونات (شعری ۱۴ سطری) سروده و از خود دو شعر بلند به یادگار گذاشته است. با وجود آثار متعدد از این ادیب بزرگ، اما درباره زندگی او ابهامات بی‌شماری وجود دارد و هیچ‌کس اطلاعات درستی از زندگی و مرگ او در دست ندارد. او یک ماه پیش از مرگش وصیت‌نامه‌ای می‌نویسد و در ابتدای وصیت‌نامه عنوان کرده که این نوشته در زمانی نوشته شده که در صحت و سلامت زندگی می‌کرده و در آن تمام اموالش را به یکی از دخترانش اهدا کرده تا این اموال به نوه برسد. در آن دوران بر اساس قانون انگلستان دختران نمی‌توانستند از اموال منقول پدران خود ارث ببرند. او حتی در وصیت‌نامه‌اش با این که یک سوم اموالش به همسرش می‌رسد نامی از او نمی‌برد. تنها یکجا از همسرش یاد می‌کند که دلیل ابهام‌آمیز بودن جمله‌ای که به کار می‌برد برداشت‌های مختلفی از حرف او می‌شود و برخی حتی او را زن‌ستیز می‌نامند.

او افزود:

البته در نوشته‌های یک کشیش انگلیسی که ۵۵ سال بعد منتشر می‌شود عنوان‌شده که یک ‌شب قبل از مرگش شکسپیر به همراه بن جانسون به میخانه‌ای می‌روند و از فرط نوشیدن شراب و انقباض عروق می‌میرد. با توجه به این‌که این نوشته ۵۵ سال بعد منتشر می‌شود نمی‌توان به آن اعتماد کرد. شکسپیر پس از مرگش در کلیسا به خاک سپرده می‌شود و بعدها همسرش نیز در کنار او به خاک سپرده می‌شود. بر روی سنگ قبر شکسپیر جمله‌ای حک شده که هر کس از قبر من نگهداری کند خدا او را بیامرزد و هر کس که آسیبی به قبر من بزند و استخوان‌های من را جا به جا کند خدا او را نیامرزد و مورد عذاب قرار گیرد.

به گفته فضائلی در آن دوران به‌واسطه طاعون و مسائل دیگری که پیش می‌آمد، استخوان‌های افراد را از قبرش بیرون می‌آوردند و یا با گذشت زمان جنازه دیگری را در گوری قدیمی به خاک می‌سپردند، کاری که در ایران نیز شاهدیم. سال‌ها پیش، انگلیسی‌ها قصد داشتند این کلیسا را بازسازی کنند و سنگ قبر شکسپیر را عوض کنند اما به دلیل این‌که خرافاتی هستند؛ از این جمله شکسپیر ترسیدند و همچنان همان سنگ قدیمی بر گور او جا خوش کرده است.

او افزود:

هفت سال پس از مرگ شکسپیر اشعار و آثار دوره پایانی او توسط دو تن از بازیگرانی که با او همکاری داشتند، چاپ می‌شود و همزمان با آن تصویر شکسپیر در حالی که قلم در دست دارد در صدر کلیسا کشیده می‌شود و این نخستین تصویر برجسته‌ای است که از او کشیده می‌شود و شکسپیر در این تصویر بسیار شبیه سقراط و ویرژیل است.

فضائلی با بیان این مطلب که پس از انتشار این مجموعه، آثار شکسپیر را به فرانسیس بیکن و فرد دیگری نسبت می‌دهند، این دو نفر فراماسون بوده‌اند و نویسنده‌های خوبی به شمار می‌رفتند و در دربار الیزابت حضور داشتند. اما این دو نفر سال‌های متمادی پس از شکسپیر زندگی کردند، و در رد یا قبول این موضوع حرفی نزده‌اند. این موضوع در واقع پس از مرگ شکسپیر عنوان شده و با گفتن آن می‌خواهند ثابت کنند که تمام آثار اصلی و تراژدی‌های شکسپیر را فرانسیس بیکن نوشته است. سال‌هاست که ثابت شده که تمام این حرف‌ها حقیقت ندارد.

او با اشاره به شکل‌گیری کلیسای انگلستان که پیروان آن به‌ویژه جیمز اول بسیار قشری هستند گفت:

این کلیسا با تمام کسانی که نحله عرفانی دارند عناد دارد. بعدها ریچارد برسون و دوبر در اواخر قرن نوزدهم در آثارشان عنوان می‌کنند که شکسپیر از اواخر ۳۰ سالگی گرایشات عرفانی پیدا کرده است و تمام آثارش تحت تأثیر نحله عرفانی است که به آن سر سپرده بوده است و چون فرانسیس بیکن نیز عضو نحله‌های عرفانی بوده این شبهه بوجود می‌آید که نکند او خالق واقعی آثار شکسپیر است. بیکن یکی از مترجمان قدرتمند به زبان انگلیسی است و انجیل و تورات با ترجمه او از بهترین ترجمه‌های متون مقدس به شمار می‌رود. همه این موارد کمک می‌کند که آثار شکسپیر را به او نسبت بدهند.

او افزود:

شکسپیر پنج شش ماه پس از تولد میکل‌آنژ متولد می‌شود و از این دو تن به‌عنوان نوابغ رنسانس یاد می‌کنند اما آنچه از آثار شکسپیر برمی‌آید، او طلایه‌دار قرن وسطی است چون همان‌طور که می‌دانید در دوره رنسانس باوری وجود داشته یک باور اومانیستی و انسان‌گراست و برای همین است که بر روی سقف تصویر خدا به‌صورت انسان کشیده شده است. در حالی که در آثار عرفا که از قرن نوزدهم شروع شده است برعکس انسان است که به شکل خدا به تصویر کشیده شده است.

سودابه فضائلی در بخش پایانی سخنانش درباره عشق در آثار شکسپیر گفت:

آثار شکسپیر همچون آیینه هستند و اگر شما بر اساس دید خودتان با آثار او روبرو شوید، حتماً آنچه را که می‌خواهید در آثار او خواهید یافت. بر همین اساس است که برخی آثار او را عاشقانه، برخی عارفانه تلقی می‌کنند. آثار مولانا و سعدی هم مانند آثار شکسپیر همچون آینه‌ای هستند که می‌توان خود را در این آینه‌ها دید.

او افزود:

واقعیت این است اگر کسی عاشق نباشد نمی‌تواند در آثارش این‌قدر عشق، نفرت، مهر و کینه را همچون الماس تراش‌خورده در آثارش به نمایش بگذارد.

شکسپیر من را وسوسه کرد

فؤاد نظیری با بیان این مطلب که سال‌هاست که در محضر سودابه فضائلی و محمدرضا اصلانی حضور داشته و از آن‌ها آموخته گفت: زمانی که من ۱۲ ساله بودم سودابه فضائلی دو نمایشنامه شکسپیر را ترجمه کرده بود و این باعث افتخار من است که درباره شکسپیر، آن هم در کنار او سخن بگویم.

او با طرح این پرسش که آیا ضرورتی برای ترجمه دوباره آثار کلاسیک وجود دارد یا خیر گفت:

این موضوع همواره مخالفان و موافقانی داشته است اما به نظر من با توجه به تغییر و تحولات زبان در بستر زمان ضرورت بازترجمه آثار کلاسیک در یک بازه زمانی ۱۵ الی ۲۰ ساله احساس می‌شود.

نظیری با بیان این مطلب که شکسپیر یکی از شاخص‌ترین نویسندگان بزرگ و کلاسیک جهان به شمار می‌رود، گفت:

آثار شکسپیر یکی از ارزشمندترین ذخایر ادبی بشر به شمار می‌رود و ما از دوره قاجار با ترجمه ناصرالملک با از نمایشنامه “اتللو” با شکسپیر آشنا شده‌ایم و با این‌که دهه‌های متمادی از این ترجمه می‌گذرد اما نثر این ترجمه آن‌قدر قوی و درخشان است که این ترجمه همچنان از بهترین ترجمه‌های آثار شکسپیر به شمار می‌رود. پس از او افراد دیگری آثار شکسپیر را ترجمه کرده‌اند که برخی از این ترجمه‌ها در زمان خود دیده نشده‌اند از جمله “به تربیت درآوردن دختر تندخو” با ترجمه حسینقلی سالور.

او ادامه داد:

از دهه ۳۰ به این‌سو به‌مرور آثار شکسپیر توسط مترجمانی چون به آذین، مسعود فرزاد، عبدالحسین نوشین و… به فارسی ترجمه شده است و هر یک از این ترجمه‌ها از ارزش‌های هنری و ادبی برخوردار هستند. مترجمان در ترجمه آثار شکسپیر باید به این نکته توجه داشته باشند که بیشتر آثار او جنبه شاعرانه و تغزلی دارند و در برخی از موارد شخصیت‌های نمایشنامه‌های او موزون و مقفا سخن می‌گویند که این ویژگی در بیشتر ترجمه‌ها با بی‌اعتنایی روبرو شده است.

این مترجم از ترجمه نمایشنامه مکبث توسط داریوش آشوری به‌عنوان یکی از بهترین ترجمه‌های شکسپیر در ایران یاد کرد و گفت:

پرسش اینجاست با وجود ترجمه‌های درخشان از آثار شکسپیر در ایران چرا من به سراغ ترجمه آثار او رفته‌ام. من در تمام این سال‌ها تمرکز خود را بر روی ترجمه آثار شاعران معاصر گذاشته بودم اما مدت‌ها بود که شکسپیر من را وسوسه می‌کرد که به سراغ ترجمه آثارش بروم و ترجمه درخشان پرویز دوایی از دیالوگ‌های نمایشنامه رومئو و ژولیت و همچنین بار تغزلی رومئو و ژولیت موجب شد که من به سراغ شکسپیر بروم و باید اعتراف کنم مترجمی که ترجمه آثار شکسپیر را شروع کند دیگر نمی‌تواند نسبت به سایر آثار این نویسنده بی‌اعتنا باشد و هر روز بیش از گذشته غرق در دنیای این نمایشنامه‌نویس بزرگ می‌شود.

او افزود:

در ترجمه آثار شکسپیر تلاش کرده‌ام که بار تغزلی کار را حفظ کنم و در کنار آن بخش‌هایی از متن که مقفا است را در قالب شعر ترجمه کنم. البته این بدان معنا نیست که من این بخش‌ها را در اوزان شعر کلاسیک ترجمه کنم بلکه تلاش کرده‌ام روح شعر را در ترجمه حفظ کنم.

نظیری با اشاره به ترجمه مجتبی مینوی از قطعه بودن یا نبودن شکسپیر گفت:

به نظر من این ترجمه بسیار درخشان است و مینوی با ترجمه این قطعه ضمن زورآزمایی، از زبانی عاشقانه، حماسی که ریشه در فرهنگ فلسفی و عرفانی ما داشته بهره گرفته است و شاید حتی با این ترجمه قصد داشته با مسعود فرزاد زورآزمایی کند.

به گفته این مترجم؛ بار تغزلی رومئو و ژولیت بسیار بالاست. این نمایشنامه با یک پیش درآمد شروع می‌شود و قدرت کلام شکسپیر در این نمایشنامه بسیار بالاست و این نمایشنامه از چنان قدرت و توانی برخوردار است که می‌تواند مخاطب را تا پایان اثر سر جایش میخکوب کند. شکسپیر در آثارش در کنار بهره‌گیری از زبان تغزلی از زبان مردم کوچه و بازار نیز استفاده کرده اما برخی از مترجمان هنگام ترجمه به زبان کوچه و بازاری که در آثار شکسپیر مشهود است بی‌اعتنا بوده‌اند و گاه تصور کرده‌اند که اگر این بخش‌ها را به همان شیوه ترجمه کنند به جایگاه او صدمه می‌زند. به نظر من مجتبی مینوی و داریوش آشوری به‌خوبی توانسته‌اند روح آثار شکسپیر را در ترجمه‌هایشان دربیاورند.

در ادامه این نشست نوید ملکی گفت:

سخن گفتن درباره آثار شکسپیر بدون این‌که بدانیم او که بود و در چه دوران و فضایی زندگی می‌کرد کار بیهوده‌ای است. شکسپیر بیشتر عمرش را در دوران الیزابت اول زندگی کرده است. در آن دوران فضا به‌گونه‌ای بوده که امکان حضور زنان به‌عنوان هنرپیشه بر روی صحنه تئاتر وجود نداشته است و شکسپیر در آثارش از مسائل عرفانی سخن می‌گفته چون نمی‌توانسته به‌صورت مستقیم نظریات خود را بیان کند. او از اواخر دوره الیزابت اول در آثارش انتقاد را جدی‌تر می‌گیرد.

او افزود:

برای این‌که یک فرد عامی انگلیسی بتواند صحبت کند نیاز به دو یا سه هزار کلمه دارد و شکسپیر در آثارش بیش از ۲۱ هزار کلمه استفاده کرده است و این نشان می‌دهد که او از چه توانایی بالایی برخوردار بوده است. من با آثار شکسپیر از دوران کودکی آشنا شده‌ام و از همان زمان او من را شیفته خودش کرد و بعدها نیز به‌واسطه مطالعه ادبیات، شکسپیر برای من از ارزش و اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

ملکی با بیان این مطلب که بارها این موضوع مطرح شده است که آیا شکسپیر وجود داشته یا نه و گاه بخش‌هایی از آثار او را به افراد دیگر نسبت داده‌اند، گفت: من خیلی به این موضوع فکر کرده‌ام و معتقدم که شکسپیر یک نفر است.

او با اشاره به زندگی رازآمیز شکسپیر گفت:

از زمان تولد شکسپیر تا ۱۸ سالگی‌اش که ازدواج می‌کند هیچ اطلاعاتی از او در دست نیست و از دوره‌های بعدی زندگی او نیز اطلاعات کمی در دست است و حتی ما نمی‌دانیم که او چگونه درگذشته است. برخی نوشته‌های او این شبهه را برای ما به وجود می‌آورد که او به مرگ عادی با زندگی وداع نگفته است و بلکه به قتل رسیده است.

این مدرس یادآور شد:

من بارها خودم را مورد این پرسش قرار داده‌ام که چرا ادبیات می‌خوانیم و سال‌ها زمان برده تا پاسخی برای این پرسش یافته‌ام به نظر من ادبیات خود زندگی است و شکسپیر به‌خوبی روح زندگی را در آثارش منعکس کرده است. در آثار او عشق، نفرت، حسرت و آز در کنار هم به چشم می‌خورد. با توجه به اهمیت شکسپیر اما ما هنوز به آثارش آن‌گونه که باید در ایران توجه نشده است و به نظر من هرچند وقت یک بار باید آثار او را بازخوانی کنیم تا بتوانیم حداقل بخشی از روح او را درک کنیم.

ویلیام شکسپیر زاده ۱۵۶۴ – درگذشته ۱۶۱۶ شاعر و نمایشنامه‌نویس انگلیسی است که بسیاری او را بزرگ‌ترین نویسنده در زبان انگلیسی دانسته‌اند. اُتللو، مکبث، هملت، ژولیوس سزار، رومئو و ژولیت، شاه لیر، تاجر ونیزی از جمله آثار این نمایشنامه‌نویس به شمار می‌روند. آثار او همواره موردتوجه مترجمان ایرانی قرار گرفته است و بارها ترجمه شده‌اند.

منبع honaronline